شنبه ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ 27 April 2024
پنجشنبه ۰۳ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۸:۰۸
کد خبر: ۷۱۰۸۶

روشنفکری میان انقلاب مشروطه و کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹

نخبگان فکری و به تعبیری منورالفکر‌ها بعد از انقلاب مشروطه در سال ۱۲۸۵ امید بسیاری به این انقلاب بسته بودند. آن‌ها شورمندانه حوادث را دنبال می‌کردند و باور عمیق داشتند ایران گام در راه سعادت گذاشته است. اما حوادث پی در پی که بر سر راه انقلاب نوپا چه در داخل چه متاثر از وضعیت جهانی شکل گرفت کم کم بذر تردید را در ذهن این روشنفکران پراکند و چشم‌ها را معطوف به مشکلات بنیادی‌تری در جامعه ایرانی نمود.
نویسنده
ابراهیم گودرزی

هرچه از انقلاب مشروطه که ماحصل یک قرارداد و توافق میان شاخه مهمی از مذهبیون و علمای دینی و همچنین نیرو‌های سکولار بود، فاصله گرفته شد،  تناقض‌های ذاتی نیرو‌های اجتماعی فعال در این جنبش نمایان‌تر گردید و بسیاری از افراد  از آن‌ها سرخورده شدند. به همین دلیل در طول سال‌های حد فاصل انقلاب تا کودتای اسفند ۱۲۹۹ تغییرات شگرفی در ذهنیت روشنفکران و نخبگان فکری ایجاد گردید. عقب افتادگی‌های عمیق جامعه ایرانی در حوزه‌های آموزشی، سواد عمومی، زیربنایی، امنیت، حضور قدرت مرکزی در مناطق دوردست و حقوق  زنان و دختران، همه و همه فضایی را در کشور حاکم نمود که مستعد حضور یک مصلح حتی به قیمت از دست رفتن بسیاری از دستاورد‌های مشروطه در خصوص آزادی‌های سیاسی و مدنی گردد. بر آنیم فضای روشنفکری در این دوره از تاریخ اجتماعی ایران را با بررسی موردی یکی از روشنفکران به‌نام دوره مذکور یعنی سید حسن تقی‌زاده از نزدیک مورد واکاوی قرار دهیم.

 

روشنفکری میان انقلاب مشروطه و کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹

 

سید حسن تقی‌زاده یکی از رجال عصر مشروطه زندگی سیاسی پرفراز و نشیبی را در پیش از انقلاب، حین و پس از انقلاب مشروطه و همچنین دوران پهلوی اول طی نمود. وی در دوران پهلوی دوم تا حدود زیادی از کار‌های اجرایی فاصله گرفته و در سال‌های پایانی عمر به عنوان سناتور انتصابی در عرصه سیاست ایران حضور داشت. فعالیت‌های تقی‌زاده به عنوان یکی از مبارزین مشروطه و سپس به عنوان یکی از نمایندگان تبریز در مجلس شورای ملی پس از انقلاب مشروطه و همچنین دوره ماموریت‌های وی در سفارت‌های اروپایی و البته دوره‌های وزارت او به خصوص دوره وزارت دارایی در زمانی که موضوع تمدید قرارداد دارسی در جریان بود، به طور مفصل از سوی پژوهشگران و تاریخ نگاران مورد واکاوی قرار گرفته است. ما در این نوشتار سعی بر آن داریم که دیدگاه‌های وی را به عنوان یکی از روشنفکران پس از انقلاب مشروطه در سال‌های منتهی به قدرت رسیدن رضاخان از نزدیک بررسی بیشتری نموده که این امر نه تنها به شناخت بیشتر افکار وی در این بازه زمانی کمک می‌نماید بلکه همچنین کمک شایانی به شناخت فضای  فرهنگی جامعه ایران آن زمان می‌نماید. به این منظور به بررسی گفته‌ها و نوشته‌های تقی‌زاده در دو مقطع زمانی سال‌های جنگ جهانی اول که بخش‌های قابل توجهی از کشور مورد تاخت و تاز کشور‌های دیگر در جنگ از جمله روسیه، انگلیس و عثمانی بود و دوم مقطع پس از جنگ  ماه‌های منتهی به ظهور رضاخان می‌پردازیم. در تمام این مدت تقی‌زاده در برلین حضور داشته و مطالب خود را از آن فاصله با مخاطبان خود درمیان می‌گذارد.

در دوران اول به علت حمله کشور‌های بیگانه به کشور، تقی زاده هم خود را مصروف تهییج مردمان سرزمین خود در جهت دفاع از خاک ایران می‌نماید و در این راه از تمام ظرفیت‌های اسطوره‌ای و باستانی و ایران زمین استفاده می‌نماید و می‌گوید: «در این حال تکلیف ماست که باز پیکار نماییم و اگر از دور هم باشد برای بیدار ساختن و برانگیختن هم وطنان خود فریاد زنیم و برای همراهی با اردوی جهاد ملی استغاثه نماییم».  (مجله کاوه، سال نخستین، شماره اول، ژانویه ۱۹۱۶).

او در این حین علت مشکلات فراوان را در کشور ناشی از دستگاه نالایق و فاسد قجری دانسته که کشور را اینگونه در برابر دست درازی دشمنان و به خصوص روس دست بسته و ناتوان نموده است. به عقیده او «سلطنت منحوس ناصرالدین شاه یک  ترتیب تنبلی و غفلت را در ایران ترویج کرد که همه مردم از خارجه صرف نظر کرده و بی‌اطلاع شدند نه از ترقیات دنیا با خبر شدند نه از تدارکات دفاعیات دشمنان مملکت چیزی که رواج گرفت لقب و مستمری بود و مداخل و پیشکش سرتیپان بی‌فوج و وزیران بیکار ادارات دولتی، به مزایده و حراج گذاشته شدن ادارت، هر کسی از فکر دخل نامشروع و راه انداختن یک دستگاه نمونه کوچک‌تری از بیوتات سلطنتی برای خود بود». (همان)

تقی زاده در زمان جنگ کمترین تقصیر را متوجه مردمان و البته جنگجویان ایرانی می‌نمود. «سبب پریشانی اردوی ملی در مقابل قشون نظامی روس را باید در نداشتن تعلیم جنگی و آلات و اسلحه و ذخیره لازم تفحص کرد نه کم جرأتی و یا بی‌همیتی ایرانیان» همانگونه که اشاره شد تقی زاده تمرکز خود را در مقابله با قوای دشمن به خصوص روس قرار داده و از آنجا که سلطنت قاجار و شاهزادگان آن را دست‌نشاندگان آن‌ها می‌داند سخت‌ترین انتقادات را نثار آن‌ها می‌نماید و آرزو می‌نماید «که ایرانیان با استفاده از همیت ایرانی خود و با تکیه بر تاریخ پرفروغ خود به این ذلت و حقارت پایان دهد» (همان)

او که ناامید از یافتن  یک ناجی که فریدون وار و کاوه وار بر دشمن بتازد است، نجات ایران زمین را تنها به وسیله همه ملت ایران میسر می‌داند. «بدبختانه فریدونی در ایران پیدا نشد و قیام ایران بر ضد دشمنان کار خود ملت است و بس» (همان)؛ و فریاد سر می‌دهد «برخیز‌ای کشور بلند اختر‌ای خاک وخشوران و مرز شاهان‌ای سرزمین بزرگی نجابت و عرصه سرافرازی شجاعت برخیز و کاویانی درفش خود را برافراز و مردانگی دلاوران خود به جهان بنما‌ای شیر خفته برخیز که روباه سفله تو را زبون  می‌شمارد»؛

که گردون نگردد مگر بر بهی          به ما بازگردد کلاه مهی

همانگونه که آورده شد تقی‌زاده که تجربه انقلاب مشروطه، به توپ بستن مجلس، استبداد صغیر، جنگ جهانی و اشغال بخش‌های قابل توجهی از کشور توسط قوای بیگانه و به خصوص تعدی‌های روس‌ها را از سر گذرانده بود در سال‌های منتهی به پایان سده ۱۳ شمسی تمرکز خود را بر مشکلات فرهنگی در جامعه ایرانی قرار داد؛ و گذار از وضعیت اسفناک کشور را در گرو توسعه فرهنگی جامعه دانسته و بسیاری از خلقیات و روحیات ساری و جاری در این جامعه را مهمترین مانع در راه نیل به این هدف می‌دانست. از نظر او نبود یک سیستم آموزشی عمومی مناسب زمینه ساز بسیاری از عقب افتادگی‌های جامعه ایرانی است.

«بدون هیچ شک بزرگترین عیب و نقص و بدترین بدبختی‌های بی‌شمار مملکت ما بی‌سوادی عمومی است. در این حاجت به هیچ گونه بحث و تدقیق نیست. نه نقص ثروت، نه نداشتن راه منظم، نه خرابی آلت تعلیم، نه اسیری زن و پستی حالت اجتماعی آنان و محرومی این قسمت از ملت از تربیت و تجربه، نه تداول آلکل و وافورکشی عمومی و تریاک، نه شیوع بی‌امان امراض قتاله و بی‌پناهی ملت در مقابل آن، نه انقراض نسل و اضمحلال به واسطه عمومیت امراض منحوس تناسلی، نه عبودیت دهقان و خرابی فلاحت و حتی نه خرافات بی‌اساس مذهبی و آرایش‌ها و برگ و ساز‌هایی که به اساس دین بسته شده و اغلب علت العلل بدبختی‌های اقوام اسلامی شمرده می‌شود و نه انحطاط اخلاقی مفرط طبقه عالیه شهرنشینی ایرانی و خصوصاً پایتخت و شیوع عام دزدی در عمال دولت و دروغ و اسباب چینی و عشق غیرطبیعی در میان عامه طبقات ملت هیچ کدام از این معایب اساسی به قدر عشر اهمیت عیب بی‌سوادی عمومی را ندارد و ام المعایب وعلت العلل بدبختی‌ها و سرچشمه اصلی همه نواقص و منشأ تمام خرابی‌ها همین بلای بی‌سوادی عامه است». (مجله کاوه شماره ۴۶، سال پنجم شماره ۱۵، ۱۱ اکتبر ۱۹۲۰)                                                                                                                                    
به طور کلی تقی‌زاده در طول نوشته‌های خود در این دوران نسبت به چند موضوع و از دیدگاه خود چالش فرهنگ عمومی در جامعه ایرانی متمرکز شده و سعی در بازگو کردن آن‌ها در درجه اول و سپس بعضا ارائه راهکار برای رفع و دفع آن‌ها در مرحله بعدی برمی‌آید. وطن پرستی افراطی، مناسک مذهبی و به خصوص عزاداری‌های غیرمتعارف، تعصبات مذهبی غیر عقلانی به خصوص در مقابله با اقلیت‌های مذهبی و همچنین زنان، رواج اعتباد به الکل و تریاک پر بسامد‌ترین مطالب و دغدغه‌ها در میان نوشته‌های تقی‌زاده است. وی معتقد بود حل و دفع این آفات که عمدتاً خلقیاتی و مربوط به روحیات ملت می‌باشد می‌بایست عاجل‌ترین برنامه دولتمردان و نخبگان فکری و سیاسی قرار باشد.

در مورد تفاخر بی‌مورد و وطن پرستی افراطی می‌گوید «اغلب ایرانیان و مخصوصاً آن‌ها که کم و بیش اطلاع ناقصی از تاریخ قدیم ایران پیدا کردند درست مثل شاهزاده جوان پرافاده‌ای هستند که پایش را از خطاب حضرت اقدس والا پایین نمی‌گذارد و برای هر کار جزئی بچه‌ها را صدا می‌زند که بیایند و دماغش را پاک کنند. ایرانیان بدبختی که به واسطه اغفال کتب و جراید ملت پرست مفرط عهد اخیر مبتلای آفت خودپسندی ملی شده و به اعتماد قول روضه خوان‌های سیاسی و ناطق شده و آخوند‌های روزنامه‌نویس و شعرای مولف قرن چهاردهم هجری عقیده‌شان این شده که ما اشرف مخلوقات و ملل بوده و همه فرنگی‌ها هم تصدیق دارند که ما صفات عالیه و نجابت فطری و تمدن ارثی و ادبیات بی‌نظیر داریم، حکم همان شاهزاده مغرور جوان خود پسند لجوج و وارث مسرف را دارند». (مجله کاوه شماره ۴۲، سال پنجم شماره ۱۷ ژوئیه ۱۹۲۰)

«یک دسته وطنچی‌های فرانسه‌دان یا آن‌هایی که به اسلامبول و مصر و بمبئی سفر کرده و برگشتند و دعوی علم و اطلاع دارند یک مشت مطالب موهومی در فضایل ملت خود ساخته باعث غفلت و ضلالت ملت و تولید یک ملکه راسخ جهالت در این باب شده‌اند». (همان)

اما بسیاری از آداب مذهبی دوران به خصوص مناسک عزاداری مشکل و بدبختی جدی از مجموعه مشکلات پرشمار جامعه بوده است. او در این بین گرچه نسبت به افراط در انجام این گونه مناسک موضع منفی دارد لیکن فرهنگ عمومی و البته قشر روضه‌خوان را در اینجا مقصر اصلی می‌داند. «مملکتی که در آن گریه و زاری آبرومند و گریه فروش‌ها محترم و بالعکس خنده، جلف و سبک است. همچون مملکتی  حق دارد که به ممالک متمدنه هیئت بفرستد که حقوق انسانی برای او تقاضا و تحصیل کند». (مجله کاوه شماره ۴۵، سال پنجم شماره ۱۰، اکتبر۱۹۲۰)


«از همه عجیب‌تر یک طبقه‌ای از مردم بدبخت مملکت است و از این حرفت کسب معیشت می‌کند. این فقره در تمام روی زمین و در تاریخ دنیا هم منحصر به فرد است که یک قوم بدبختی را به واسطه هزاران وعده و وعید مجبور به زاری و ناله بکنند و آن ملت کم طالع غصه خوردن و جزع کردن را اسباب سعادت خود بداند ... این پرورش یافتن مردم به گریه و ناله اثرات شوم بسیار ناگواری در حالت اجتماعی ما گذاشته عمدتاً چهره‌ها ترش و پرچین و چروک است، موسیقی ملی تماماً حزن انگیز و پر از امان و داد است و نطق‌های سیاسی و مهیج منجر به گریه عمومی می‌شود». (همان).

در خصوص آزار اقلیت‌های مذهبی می‌گوید «... ولی وقتی که درست دقت کنیم پایه معرفت ملی ما از عهد ناصر خسرو تا حال چندان فرقی نکرده و در همان درجه عهد میرزا آقاخان نوری است. وقتی که در ماه ذی‌القعده سنه ۱۲۶۸ جماعتی از اشخاص ملا و تاجر و میرزا را در طهران به جرم بابیگری گرفته و به قول روزنامه رسمی وقایع اتفاقیه آن‌ها را علما و فضلا و چاکران دربار پادشاهی عموماً بر جمیع اهل شهر از تجار و اصناف و کسبه در میان خود تقسیم کرده هر یکی را یک فرقه از صنف نوکر یا رعیت از این قرار به سزای خودشان رسانیدند ... در شرح تفصیل از این قرار در همین روزنامه شرح دقیق کیفیت قتل ۲۶ نفر از دستگیرشدگان را می‌خوانیم». (مجله کاوه شماره ۴۴، سال پنجم شماره ۹)

در مورد لزوم گسترش حقوق و تربیت آموزش دختران و زنان و همچنین مانع تراشی‌های مذهبیون در این باره می‌نویسد «در اهمیت زن و مقام اجتماعی او در یک ملت خیلی گفته و نوشته شده و بعید نیست اگر تعصبات جاهلانه مانع نبود اغلب مردم از طبقه تمدن دوست ایران معتقد می‌شدند که بدون تربیت زنان و آزادی آن‌ها و دادن حقوق انسانی به آن‌ها محال است یک مملکت مسلمان به پای ملل فرنگ برسد و حتی پس از صد‌ها سال نمی‌توانند همدوش ملل مسیحی شرق از ارمنی و گرجی هم بشود. لکن تعصبات جاهلیت صد‌ها طلسم آهنین در مقابل آزادی زن‌های ایرانی کشیده و می‌ترسم زور تربیت شدگان ایرانی و ابنای دوره جدید به شکستن این سد که علاقمندان در جهالت عامه شالوده آن را به ناحق روی اساس دینی گذاشته‌اند نرسد و بلکه خود طبقه روشن‌بین زیر چرخ تعصب خورد و له شوند خصوصاً که عزم و همت تربیت شدگان ملتی که ورزش بدنی در آن غیر رایج و وافور و آلکل شایع است با اشکالات سخت و موانع آهنی چگونه مقاومت تواند کرد؟». (مجله کاوه شماره ۴۷، سال پنجم شماره ۱۲، دسامبر ۱۹۲۰)

تقی‌زاده البته امنیت را پیش شرط تمام راه حل‌های خود دانسته و می‌داند که بدون آن شانسی برای موفقیت وجود نخواهد داشت. او پس از نوشتن مقالات متعدد در زمینه مواردی که ذکر تعدادی از آن‌ها در بالا آمد آخر سر موضوع امنیت را مهم‌ترین بستر جهت حل مشکلات کشور می‌داند. «تقویت دولت مرکزی و فراهم آوردن اسباب دوام و استحکام آن و ایجاد امنیت محکم ولو موقتی در مملکت به هر ترتیبی که ممکن شود تا سکون و فراغت بادی پیدا شده و هوا را برای نقشه‌های اساسی اقدامات ملی صاف شود». (مجله کاوه دسامبر ۱۹۲۱)

«ایجاد امنیت مختصری در مملکت و استحکام نفوذ دولت مرکزی و قدرت قاهره آن در اقطار ایران اولین فریضه فوری و فوتی پیشروان ملت و اولیای دولت است». (همان)                                                                               
فقراتی که در این نوشتار به نقل از مقالات تقی زاده آورده شد تماماً مربوط به ماه‌های منتهی به کودتای ۱۲۹۹ و ماه‌های اولیه پس از کودتا می‌باشد. فضای عمومی روشنفکری در این دوران را می‌توان در دیدگاه‌های فردی، چون تقی‌زاده جستجو کرد. کشور پس از انقلاب مشروطه و فراز و فرود‌های بعدی آن در ۱۵ سال منتهی به کودتا تجربیات فراوانی را از سر گذرانده و دیدگاه افراد نسبت به توانایی انقلاب مشروطه در حل تمامی مشکلات و رفع بدبختی‌های ملت ایران تعدیل گردیده بود. آن نگاه آرمانی به مشروطه رخت بر بسته و نخبگان فکری جامعه ایرانی را به آن نتیجه رسانده بود که تا بسیاری از مشکلات فرهنگی در کشور وجود داشته باشد حکومت پارلمانی و مشروطه به تنهایی ره به جایی نخواهد برد. در چنین فضایی بود که رضاخان در ایران به قدرت رسید.

ارسال نظر
  • تازه‌ها
  • پربازدیدها

هزینه عملیات نظامی ایران علیه اسراییل چقدر شد؟

مهریه؛ ابزار سودجویی برخی زنان یا زورگویی برخی مردان؟!

یک بزم کوچک در اسپیناس پالاس...

ماجرای انفجار در اصفهان چیست؟| آمریکا: از گزارش‌هایی درباره‌ی حمله اسرائیل به داخل ایران مطلعیم| فعال شدن پدافند هوایی ایران در آسمان چند استان کشور

حمایت از کدام خانواده؟

چرا تروریست‌ها چابهار را هدف گرفتند؟ | ظرفیت بندر چابهار بیشتر از گوادر است | جنبش‌های تجزیه‌طلبانه بلوچی مخالف سرمایه‌گذاری چین در چابهار هستند

۹۵ درصد قصور پزشکی در بیمارستان بیستون؛ دلیل فلج مغزی بهار

بیانیه سیدمحمد خاتمی در ارتباط با حمله به ساختمان كنسولگرى ايران در سوریه

‏‎از حمله تروریستی به مقر نظامی در راسک و چابهار چه می‌دانیم؟| این گزارش تکمیل می‌شود

حالا چه باید کرد؟

برد و باخت ایران در جنگ اوکراین | جمهوری باکو دست‌ساز استالین است

تجاوز سربازان اسراییلی به زنان در بیمارستان الشفا

مقام معظم رهبری سال جدید را سال «جهش تولید با مشارکت مردم» نام‌گذاری کردند

بچه‌های ظریف کجا زندگی می‌کنند؟

پیشنهاد سردبیر

پرسش افکار عمومی به بهانه چالش با کریمی قدوسی

درآمد رائفی پور از کجاست؟!

بررسی تامین حقابه هیرمند در گفتگوی فراز با مسعود امیرزاده

طالبان این بار آب را به شوره‌زار نمی‌فرستد؟!

دیاکو حسینی در گفت‌وگو با فراز پاسخ موشکی و پهپادی به اسراییل را بررسی کرد

چرا ایران عملیات نظامی را از پیش اطلاع داد؟

زندگی

هفت‌خوان خرید گوشی‌های اپل در ایران

به دار و دسته آیفون‌دارها خوش آمدید!