سمیه عبدالهی
این موجود عجیب، که خود را مالک زمین زمان و تمام هستی میداند گاه پیشتر میآید و دیگری را، انسان دیگر را ملک و مملوک خود میپندارد و قصد بر کنترل و رامش و تسلط بر او میکند که البته این تسلط و میل بر کنترل دیگری از آگاهی از ذات عصیانگر خویش و گمان روا و گاه ناروا بر سرپیچیهای دیگری است.
مهر و موم کردن مکتوبات در دنیای پیشامدرن گزینش موتمنین و معتمدین خاص برای بازگویی بعضی مکنونات و حتی بیشتر، گماشتن خواجگان اخته شده بر حرمسرای شاهان همه و همه حکایت از بیاعتمادی و البته مراقبت از خلوت خویش دارد.
در دنیای امروز محاصره شهر با دوربینهای محافظتی و اعلان اینکه «این مکان به دوربین مدار بسته مجهز است» طرح دیگری از آن خویش مراقبتی اجتماعیست! خوب است مسیر بزهکاری با این شیوههای محافظتی قطعا سختتر میشود و میتوان گفت امنیت بر آنجا برقرار است.
اما گاه دوربین، همان دستگاه محافظتی که برای پاکسازی جامعه از بزهِ محتمل است چیزی را ضبط میکند که فراتر از اندیشه خطاکاران و مجرمین است! صحنهای ثبت میشود که از اختیار دو انسان میگوید اما ورای آن اختیار و انتخاب، کوهی از اندرز، دژی از انذار و مثنوی هزار بیتی از خویشتنداری و کنترل خویش قرار دارد.
در جامعهای که در ذات فرهنگ خرد خویش پیوندهای مختلفی از متعه و صیغه و مطاعات و در گوشههای مرزهای خود ازدواج دوم و سوم و پذیرش اجتماعی آن دارد و در نهایت انصاف و عذر تراشی و رجوع به ذات نیاز آشنای انسان، چارهای جز این نمییابد، به ناگه در افشاگری هولناک از ارتباط بیشخواهانه دو مرد شوکه میشود.
عصبانیت حیرت سرگیجه و سردرد بطن شهر را پر میکند. مردم پاکدامن، مردم مراقب، مردم ناموس شناس از افشای این حکایت مگو، بهت میکنند.تهوع میگیرند و فریادی دردناک جان آنها را فرامیگیرد که چطور و چرا و اساسا چگونه!؟
چگونه است که آن موطن و شهر که پر از موعظه بود در آستان حریمی عمومی که ارشاد هم نام داشت به چنین خطیه ای آلوده شد؟ عماد و اعتماد عمومی امنیت اخلاقی و آرامش جنسی به یکباره فرو میریزد و خرابی بیشتر از زلزله منجیل و رودبار بر سر آزادگان شهر و میهن فرود میآید.
در ایام بزرگداشت سالار شهیدان، شهر و میهن باز عزادار میشود و این بار بر سوک اخلاق چادر سیاه میزند که اینجا بر از دست رفتن دین که نه بر آزادگی و اخلاق ماتم میگیرد.
بین من و شهر و حکایت زندگی من اما چیزیست به نام« انسان»
با همه باید ها
نباید ها
و سنت
من تا آنجا صاحب حق هستم صاحب حریمم که حریم انسان را حفظ کرده باشم
حریم حرمت های انسان، گاه ورای مجال و قدرت او و درباره انسان و اختیار دورماندن از بیش خواهی های غیر انسانی ست
وطی همجنس، نقص حریم انسان و رد شدن از خط های محافظتی اخلاق است و اینجاست که حریم خصوصی مسأله نیست که مسأله است اما مهمتر از آن پاسداشت انسان است.
اینجا پیشتر نیز باید رفت
حاکم و کاردار و کارگزار عامل جرم است
پس رد شدن از حدود اخلاق و بیشتر نقض حریم اخلاق و عفاف از سوی حکمران مدعی اخلاق و ارشاد اینجا تمام مبانی زندگی و حریم خصوصی را در هم میشکند!
چاره چیست
چاره درمان و امداد فوری ست
در فوریتی اخلاقی باید به داد این شوک اجتماعی رسید و در کوتاهترین زمان ممکن خاطیان را حد زد
شاید اندکی از ملال اجتماعی و شوک جمعی در بر ملا شدن این ناروای اخلاقی بهبود باید.
پرسش افکار عمومی به بهانه چالش با کریمی قدوسی
بررسی تامین حقابه هیرمند در گفتگوی فراز با مسعود امیرزاده
دیاکو حسینی در گفتوگو با فراز پاسخ موشکی و پهپادی به اسراییل را بررسی کرد
اینفوگرافیک
هفتخوان خرید گوشیهای اپل در ایران