پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۳ 02 May 2024
چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۱ - ۱۴:۰۲
کد خبر: ۵۴۶۵۰

کار کودکان و نوجوانان در خدمات شهری/ شهرداری تکذیب می‌کند

کار کودکان و نوجوانان در خدمات شهری/ شهرداری تکذیب می‌کند
سر می‎چرخانیم به چپ، کودکی خم شده درون سطل زباله، نیمی از تن نحیفش درون سطل زباله است، سر می‌چرخانیم به راست، کودکی سخت و لرزان کیسه زباله را روی دوش‎های نحیفش حمل می‎کند؛ اینجا تهران است شهری که نامهربانی با کودکان را خوب بلد است.

دیگر چشم‌هایمان عادت کرده است، به این که کودکان روی لباس کوچک و نحیف خود رخت کار به تن کنند و به کار گرفته ‎شوند، حالا فرقی ندارد که در چه موقعیت شغلی، در بخش جمع‌‎آوری پسماند و یا این که نه در بخش فضای سبز پایتخت، باشد، بسیاری از بزرگسالان می‎‌دانند چه طور کودکی را از آن‌ها دریغ کنند. حال این که سال‌هاست شهرداران تهران از ممنوعیت به کارگیری کودکان در خدمات شهری می‎‌گویند؛ امسال هم به رسم سال‌های قبل و در هفته کودک، علیرضا زاکانی از ممنوعیت به کارگیری کودکان در ارائه خدمات شهرداری گفت، سخنی تکراری که حافظه شهرنشین‎‌های تهران می‌‎گوید به رسم هر ساله در حد حرف باقی می‌‎ماند. در عمل هر روز کودکان به کار گرفته می‎‌شوند و کودکی نکرده طعم بزرگی را می‌چشند برای یک لقمه نان.

سر می‌‎چرخانیم به چپ، کودکی خم شده درون سطل زباله، نیمی از تن نحیفش درون سطل زباله است، سر می‌چرخانیم به راست، کودکی سخت و لرزان کیسه زباله را روی دوش‌‎های نحیفش حمل می‎کند؛ اینجا تهران است شهری که نامهربانی با کودکان را خوب بلد است.

هر کیلو ۱۵۰۰ تومان

توبره کثیف و رنگ و رو رفته جلوی چشم راه می‌‎رود، توبره بی‎‌تعادل تکان‌تکان می‌خورد و آرام و سنگین در گوشه خیابان حرکت می‌کند. زیر این کوه کثیف یک جفت پای کوچک و لاغر به سختی قدم از قدم برمی‎‌دارد؛ پاها لحظه‌‎ای می‌‎ایستند و بعد تکانی به توبره می‌‌دهند و دوباره راه را ادامه می‎‌دهند، راه طولانی و شیب‎‌دار را. اسمش رضاست، زیربار سنگین حجم عظیم زباله مدفون شده است. از درآمد هر روزه‌‎اش در جمع‎‌آوری پسماند که می‌پرسیم، نگاه خیره‎‌اش را می‌‎دوزد به ما و بعد، توبره پر از زباله را از روی شانه نحیفش می‌اندازد روی زمین. بار سنگین از روی دوشش برداشته می‌‎شود، نفس تازه می‎کند، صورتش آفتاب‎ سوخته و کک‎ و مکی است، چشمان درشت و بادامی‌اش دقیق نگاه می‎کند. تازه ۹ ساله‎‌اش شده است، می‎گوید که پیمانکاران شهرداری بار سنگین زباله این طلای سیاه را کیلویی، هزار و پانصد تومان از او می‌خرند.

وزن توبره بیشتر از ده کیلوگرم به نظر می‎‌رسد‌، تعریف می‌‎کند روزانه حدود ۲۰۰ هزار تومان از جمع‎آوری و فروش زباله درآمد دارد. دست‎‌های بدون دستکشش دوباره به سمت بلند کردن توبره می‎‌رود، روی پوست تیره دست‌ها پر از زخم‌های سطحی است، خارش، سرفه، زخمی شدن پوست دست و درد عضلانی از مشکلات و عوارضی است که این تن ظریف زیربار سنگین هر روزه تحمل می‎کند.

رضا تعریف می‌‎کند که دو سالی می‎‌شود از همسایه شرقی، کشور افغانستان به ایران مهاجرت کرده، او با برادرش که از او دو سال بزرگتر و همکار است، زندگی می‌‌کند. رضا در این دوسال رنگ مدرسه، نیمکت، دفتر و کتاب به خود ندیده است؛ تنها کاغذها و کتاب‎‌هایی که رنگشان را می‌‎بیند، ورق پاره‌های کاغذهایی است که از سطل‌های زباله جمع می‌کند.کاغذ و پلاستیک بیشترین کالایی است که در توبره دیده می‌‎شود؛ این‎ها را که می‌‎گوید دوباره بار سنگین را بلند می‎کند و راهش را می‌‎کشد و می‌‎رود؛ پاها زیر بار سنگین می‌‎لرزند و راه می‌‌روند.

داستان رضا در نقطه دیگری از شهر، جایی در خیابان‎‌های منتهی به بلوار میرداماد برای امان تکرار می‎شود، او هم زباله‎‌گرد است و چهارچرخه پر از زباله‎‌ای را هل می‌‎دهد، می‎گوید ده سال دارد اما جثه‎‌اش کوچک است و کمتر به نظر می‌رسد. پشت لبش چند موی نازک، سبز شده است. پیمانکاری که او برایش کار می‎کند، هر کیلو زباله را دو هزار تومان می‎خرد، همین می‎‌شود که امان، روزی سیصد تا سیصد هزار تومان درآمد دارد، بعد از این اما داستان امان تکراری است، او یک سال پیش پایش به خیابان‎‌های ایران و بعد پایتخت باز شد. او هم مانند رضا با زخم‌های پوستی، سرفه، سردرد و بدن درد دست و پنجه نرم می‌‌کند و نمی‌داند چه طور باید «آب، بابا، نان داد» را بنویسد.

کودکانه‎‌های باغبان

شهر پر از کودکانی است که به کار گرفته شده‌‎اند، کوچه‌‎ها، خیابان‎‌ها و حتی پارک‎ها محلی است برای کار کردنشان. اگر کودکی در بخش پسماند به کار گرفته نشده، جایی برای او در بخش فضای سبز باز کرده‌‎اند؛ درست مانند نعمت‌‎الله که ۹ سال دارد. لباس گشاد سبزرنگی تنش کرده‎‌اند و شلنگ آب سنگین و بزرگی را به دستش داده‌‎اند تا چمن‌‎های پارک را آب دهد. نعمت‎‌الله هم مانند رضا و امان از تبعه افغان است و مانند آن‌ها قید درس خواندن را زده و به کار کردن چسبیده است. می‎گوید که کارگر پیمانکاری است که با شهرداری کار می‎کند. به جز نعمت‌‎الله سه کودک و نوجوان ۱۲ و ۱۳ ساله هم هر روز شلنگ به دست می‌‌گیرند و زمین‌‎های چمن شهری را آب می‎دهند.

مزد رسیدگی به فضای سبز شهر پایتخت هم برای نعمت‌‎الله و دوستانش ماهی ۵ میلیون تومان است، بدون در نظر گرفتن حق بیمه و حتی یک روز مرخصی. نعمت‌‎الله تعریف می‎کند حتی در روزهایی که بیمار است هم باید در محل کار حاضر شود، هر روز، بدون تعطیلی. این‎ها را که می‎گوید آه می‎کشد، مانند گل پژمرده‎ای که سال‌هاست به او بی‎‌توجهی کرده‌‎اند اما گل مجبور به حیات و ادامه زندگی است. نعمت‌‎الله سرتکان می‎‌دهد و چشم‎‌های پرحسرتش را می‌‌دوزد به زمین بازی کودکان، سه چهار دختر و پسر ۷، ۸ ساله مشغول بازی‎‌اند، صدای خنده و جیغ‌شان پارک را پر کرده است.

تا فسخ قرارداد می‌رویم

سیاست شهرداری است که در ارائه خدمات شهری از کودکان و تبعه کشورهای دیگر استفاده نکند، مدیران شهری این سیاست را بارها در مناسب‎ت‌های مختلف به زبان آوردند، در عمل اما شهر پر از کودکان کار و از اتباع است. سوال اما این است که چرا حرف و عمل مدیران شهری با هم متفاوت است؟

شادی مالکی، معاون هماهنگی امور مناطق سازمان پسماند شهردای تهران به این سوال پاسخ می‌‎دهد. او به ما می‌‎گوید که اتفاقا شهرداری درباره عمل به قانون پرهیز از به کارگیری کودکان و اتباع به شدت ‎حساس است و در بازدیدهای میدانی و یا این که نه در گزارشات رسیده از طرف شهروندان این مسئله بررسی می‌‎کند و اگر پیمانکاری که با شهرداری قراردادی منعقد کرده، این قانون را زیرپا بگذارد، جریمه و حتی فسخ قرارداد در انتظارش است. گزارش‎‌ها میدانی ما اما خلاف سخن مالکی را اثبات می‌‎کند. او تاکید دارد: «کودکانی که در بخش‌های پسماند فعال‎‌اند و شما آن‎ها را در سطح شهر می‎‌بینید زیرنظر پیمانکارانی که با شهردای قرارداد دارند، کار نمی‌‎کنند؟ آن‎ها مستقل کار می‌‎کنند و کانون‌‎های حمایت از کودکان کار باید از این کودکان حمایت کنند.» این سخن می‎‌تواند عجیب باشد، زمانی که بدانیم مسوولیت جمع‎‌آوری زباله و پسماند شهری به عهده شهرداری هر شهر است.

 

منبع خبر : خبرآنلاین
منبع: خبرآنلاین
ارسال نظر
  • تازه‌ها
  • پربازدیدها

مشروبات الکلی تقلبی کجا و چطور پر می‌شوند؟

دیدگاه؛ چرا حکمرانان شنبه را تعطیل نمی‌کنند؟

هزینه عملیات نظامی ایران علیه اسراییل چقدر شد؟

مهریه؛ ابزار سودجویی برخی زنان یا زورگویی برخی مردان؟!

یک بزم کوچک در اسپیناس پالاس...

ماجرای انفجار در اصفهان چیست؟| آمریکا: از گزارش‌هایی درباره‌ی حمله اسرائیل به داخل ایران مطلعیم| فعال شدن پدافند هوایی ایران در آسمان چند استان کشور

حمایت از کدام خانواده؟

چرا تروریست‌ها چابهار را هدف گرفتند؟ | ظرفیت بندر چابهار بیشتر از گوادر است | جنبش‌های تجزیه‌طلبانه بلوچی مخالف سرمایه‌گذاری چین در چابهار هستند

۹۵ درصد قصور پزشکی در بیمارستان بیستون؛ دلیل فلج مغزی بهار

بیانیه سیدمحمد خاتمی در ارتباط با حمله به ساختمان كنسولگرى ايران در سوریه

‏‎از حمله تروریستی به مقر نظامی در راسک و چابهار چه می‌دانیم؟| این گزارش تکمیل می‌شود

حالا چه باید کرد؟

برد و باخت ایران در جنگ اوکراین | جمهوری باکو دست‌ساز استالین است

تجاوز سربازان اسراییلی به زنان در بیمارستان الشفا

پیشنهاد سردبیر
زندگی