نزهت امیرآبادیان
به باور بسیاری از سیاستمداران میخائیل گورباچف دولتمردی بود که مسیر تاریخ را تغییر داد، شاید تنها مردی که بوسه فرشتگان را بر پیشانی دارد، میتوانست به جنگی پایان دهد که تقریبا تمامی جهان را سالها درگیر کرده بود.
بوسه فرشته، نیش لک لک یا نائوس فلامئوس عارضه پوستی خوشخیمی به شکل لکه قرمز-قهوهای است که بر بدن برخی از نوزادان هنگام تولد وجود دارد و غالبا تا سن ۳ سالگی محو میشود اما این لکه تا زمان مرگ بر پیشانی گورباچف باقی ماند.
در میان مردمان روس، گورباچف چهرهای بود که همزمان خادم و خائن نامیده میشد، خادم برای هدیه کردن دموکراسی به روسها و خائن برای فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی. اگرچه گورباچف همواره طوری سخن میگفت که گویی رسالت خود را به پایان رسانده است. او در ۱۵ دسامبر ۱۹۹۱ به روزنامه آبزرور گفت: «کاری که در زندگی داشتم کامل شده است. تمام کاری را که می توانستم انجام دادم.»
گورباچف میخواست به جنگ سرد خاتمه بدهد. روز ۱۹ نوامبر ۱۹۸۵ گورباچف با کت و شلوار خاکستری تیره خوش دوخت و کروات راه راهش در کنار رونالد ریگان نشست و به سرعت با رئیس جمهور آمریکا دوست شد، ریگان او را «بلشویک جانسخت» نامید و گورباچف هم رئیس جمهور آمریکا را «یک دایناسور واقعی» خواند.
اگرچه پشت عکسهای خندان و قیافههای راضی، ریگان و گورباچف در ژنو مشاجرات سختی داشتند. اما نهایتا در بیانیه خود به مردم دنیا نوشتند: «جنگ هستهای غیرجایز است، و هیچکس نمیتواند پیروز آن باشد.»
گورباچف و ریگان در سال ۱۹۸۷ معاهدهای تسلیحاتی برای کاهش کلاهکهای هستهای و موشک در زرادخانههای دو ابرقدرت امضا کردند و حتی در سال ۱۹۸۹ در ریکیاویک (پایتخت ایسلند) حتی توافق کردند که سلاحهای هستهای باید از بین بروند.
هنگامی که گورباچف در سال ۱۹۸۵ اصلاحات را آغاز کرد، تنها به دنبال احیای اقتصاد راکد شوروی و بازسازی روشها و فرآیندهای سیاسی آن بود. پیشنهاد گورباچف برای اصلاح، دو راهحل بود «پرسترویکا» یا بازسازی که نیازمند ابزاری به نام «گلاسنوست» به معنای شفافیت و فضای باز است. او تصور نمی کرد که تلاشهایش به فروپاشی حکومت کمونیستی در اتحاد جماهیر شوروی منجر خواهد شد.
گورباچف هرگز به دنبال تغییر نظام اقتصاد دولتی و پایه گذاری اقتصاد بازار آزاد در شوروی نبود، او سوسیالیسم را کشتی نجات اتحاد جماهیر شوروی میدانست.
در واقع گورباچف تلاش میکرد که به سوسیالیسم، چهرهای انسانی ببخشد، درست همانگونه که اصلاحطلبان کمونیست چکسلواکی مانند الکساندر دوبچک در سال ۱۹۶۸ از آن سخن گفته بودند اما سرانجام با یورش تانکهای شوروی سرکوب شدند.
گورباچف به اشغال افغانستان پایان داد، به فاصله کوتاهی تجزیه اتحاد جماهیر شوروی از جمهوریهای بالتیک در شمال آغاز شد. لتونی، لیتوانی و استونی از مسکو جدا شدند، اما اوج استقلالطلبی روز ۹ نوامبر ۱۹۸۹ به دنبال تظاهراتی بزرگ در برلین شرقی اتفاق افتاد، مردم آلمان شرقی مهمترین متحد شوروی، اجازه یافتند آزادانه به برلین غربی بروند.
پیش از گورباچف چنین اتفاقی باعث می شد که تانکهای روسی وارد خیابانهای برلین شوند اما گوباچف اعلام کرد که خود آلمانیهای باید در مورد این موضوع تصمیم بگیرند. در حالی که تنها در آلمان شرقی سیصد هزار نیروی تا دندان مسلح شوروی وجود داشت.
گورباچف چند سال پیش در مصاحبه با هفتهنامه «نیشن» گفت که در مارس ۱۹۸۵ روزی که بهعنوان رهبر شوروی انتخاب شدم جلسهای ویژه با رهبران کشورهای عضو پیمان ورشو داشتم و به آنها گفتم: «شما مستقل هستید، و ما هم مستقل هستیم. شما مسئول سیاستهای خودتان هستید. ما هم مسئول سیاستهای خودمان. ما در امورات شما مداخله نخواهیم کرد. این را به شما قول میدهم. و این کار را نکردم.»
او در مورد اینکه هدف اصلی اصلاحات مسائل داخلی بوده یا خارجی گفته است که دلایل داخلی بدون شک دلایل اصلی ماجرا بود، اما «خطر جنگ هستهای چندان جدی بود که اصلا نمیتوان آن را عامل کماهمیتتری جلوه داد. باید قبل از نابودی یکدیگر کاری انجام میشد.»
البته در نهایت کمونیستهای دو آتشه نتوانستند اقدامات گورباچوف را تحمل کنند و دست به کودتا زدند، گورباچف بازداشت شد. بوریس یلتسین، رئیس جمهوری فدراتیو روسیه در مقابل کودتا ایستاد، کودتاکنندگان را دستگیر کرد و در ازای آزادی گورباچف، تقریبا همه قدرت سیاسیاش را از او گرفت.
اما گورباچف کار خود را کرده بود، تغییرات دموکراتیکی که او در کشور ایجاد کرد دیگر قابل برگشت به گذشته نبود، دیگر یخ سیستم منجمد شوروی آب شده بود.
بسیاری از مردم روسیه به طنز و کنایه گورباچف را گورکن اتحاد جماهیر شوروی مینامند، سیاستمداری که غریزه کسب قدرت نداشت.
اما او سیاستمداری عملگرا بود که می دانست شوروی چارهای جز اصلاح ندارد، اما نمیدانست که میلیونها شهروندی که فراتر از مرزهای روسیه زندگی میکنند صبرشان به سرآمده و اقداماتش به فروپاشی کشور منجر خواهد شد.
اگرچه ایالات متحده آمریکا تلاش کرد و در عمل موفق شد که این باور را در میان مردم جهان ایجاد کند که جنگ سرد را برده است، اما این تصور اشتباه است. اگر رهبری گورباچف در شوروی و سیاست خارجی جدید او در میان نبود، هیچ اتفاقی رخ نمیداد.
گورباچف شامگاه سهشنبه ۸ شهریور، ۳۰ اوت پس از یک دوره بیماری سخت و مزمن در سن ۹۱ سالگی در مسکو درگذشت. او تا زمان مرگش خدمات برجستهای به بنیاد سیاسی خود در مسکو کرد. این سازمان از ارزشهای دموکراتیک و نزدیکی روسیه و غرب حمایت میکند.
گورباچف یکی از مالکان روزنامه نوایا گازتا بود که منتقد کرملین و سیاستهای ولادمیر پوتین است او بارها از پوتین خواسته که آزادی رسانهها و انتخابات را محدود نکند.
آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل، گورباچف را «دولتمردی منحصر به فرد» خواند که مسیر تاریخ را تغییر داد.
جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا در مورد او گفت: «میخائیل گورباچف مردی با بینش قابل توجه بود. پس از دههها سرکوب سیاسی وحشیانه در اتحاد جماهیر شوروی، او از اصلاحات دموکراتیک دفاع کرد. اینها اقدامات یک رهبر خارق العاده بود. کسی که توانایی تصور و دیدن آیندهای متفاوت و شجاعت به خطر انداختن تمام حرفه خود را برای رسیدن به آن داشت. که نتیجه آن دنیای امن تر و آزادی بیشتر برای میلیون ها نفر بود.»
بوریس جانسون، نخست وزیر بریتانیا نیز در توییتر نوشت که او همیشه شجاعت و صداقت گورباچف را تحسین کرده است.
اورسولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا در توییتر نوشت: «او نقش مهمی در پایان دادن به جنگ سرد و سقوط پرده آهنین داشت.» رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا، گورباچف را رهبری قابل اعتماد و قابل احترام توصیف کرد که راه را برای اروپای آزاد هموار کرد و افزود: «ما هرگز این میراث را فراموش نخواهیم کرد.»
علاوه بر این بسیاری از مقامات سیاسی غربی از مرگ گوباچف ابراز تاسف کرده و او را تحسین کردهاند. اما با توجه به حمله نظامی روسیه به اوکراین و تحریمهای اتحادیه اروپا و ایالات متحده مشخص نیست که کدامیک مهمانان بین المللی به مراسم خاکسپاری میخائیل گورباچف خواهند رفت.
پرسش افکار عمومی به بهانه چالش با کریمی قدوسی
بررسی تامین حقابه هیرمند در گفتگوی فراز با مسعود امیرزاده
اینفوگرافیک
هفتخوان خرید گوشیهای اپل در ایران