دکتر طباطبایی نماد و نمود «خرد ایرانی» بود. آنچه که میتوان ایرانیت یا ایرانی بودن نامید، مبتنی بر خردی است که هم وجه فلسفی آن را میسازد و هم وجه رفتاری و عملش اش را و هم به اصول اخلاقی اش معنا میبخشد.
سید جواد طباطبایی تبریزی نماد امروزی این خرد بود. اما عقل حیوانی و عقل شیطانی مرسوم زمانه در وجود او ذرهای را مالک نبود. به این دلیل تنها زندگی کرد و تنها مرد.
دکتر طباطبایی خانواده، دوستان و شاگردانی نزدیک داشت. اما با عقل خبیث و کثیف زمانه نسبتی نداشت. از این رو تنها بود، تنهای مطلق.
وقتی از دانشگاه اخراج شد به جای زد و بند و رفتن در هزار راه کثیف راه خانه را پیش گرفت. از ایران نرفت تا مثل بقیهی اخراجیها کسب و کاری شیرین در دانشگاههای آمریکا راه بیندازد و در حالی که به جمهوری اسلامی فحش میدهد کتاب هایش هم در ایران چاپ شود. در دانشگاه هم نماند، همانند هزاران نفر دیگر که خود واقعی خود را در پشت آیین نامههای اداری پنهان کرده اند تا حقوق حسابی آخر برج تضمین شود و وسط کلاس به تلفن معمار هم پاسخ میدهند تا بساز و بندازی عقب نیفتد. از اصطلاحات بدیع و دقیق استاد بهره میبرم و میگویم: دکتر طباطبایی در «بیرون درون دانشگاه» ماند و تا دانشگاه در ایران برقرار است سایه سنگین او را بر خود حس خواهد کرد، بی آنکه ریالی از گردش مالی هنگفت دانشگاهی نصیبش شده باشد.
دکتر طباطبایی ایران را عمیقا میشناخت. بزرگترین ایران شناس و ایران دوست و ایران فهم زمانهی ما بود. اما روش زمانه را نمیشناخت. چنان با فکر و عقل خیابان غریبه بود که هر کس میتوانست راحت سرش کلاه بگذارد. به دلال قیر تا ناشر و اهل قلم به یکسان اعتماد میکرد و انگار که جهان واقعی کثیف ما را از پشت شیشهای کدر میدید و تشخیص مناسبات پست و پلید روزگار برایش دشوار بود.
استاد خیلی خیلی راحت میتوانست از گردش مالی سیاست، چه در جمهوری اسلامی و چه در اپوزیسیون آن، بهرهها ببرد، اما همیشه جایی ایستاد که خارج از گردش مالی بود. او میدانست که سیاست در روزگار ما شوخیی بیش نیست و شاخص فقط حساب بانکی است. مواضع او دقیقا بر علیه حساب بانکی اش بود.
تعجب نکنید! خرد ایرانی خرد ویرانگر خردمند است. نمونه بارزش فردوسی بزرگ که املاکش را فروخت تا شاهنامه بسراید.
مرحوم استاد و تنهایی اش هشداری جدی است بر معضلی جدی در روزگار ما که عوارض اش تنهایی ایران پرستی و ایران شناسی است. ژستهای ایران دوستی فراوان است، اما تغییر چهرهها راز درون افراد را بر ملا میکند. ایران پرستی کاهنده است و اگر میبینید کسانی ایران دوستی میکنند و هر روز فربهتر میشوند بدانید که دارند دروغ میگویند.
ایران پرستی نگه داشتن شمعی در طوفان است. خبر بد این که آخر کار شمع نگه دارنده خواهد فسرد و خبر خوب این که شمع روشن خواهد ماند. نیاکان ما ایران را چنین نگه داشته اند.
بررسی فرونشست محوطه باستانی مرودشت در گفتگو با حمیدرضا خادم
۵ پرده از زندگی سیاسی محمدباقر قالیباف
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟
اینفوگرافیک
هفتخوان خرید گوشیهای اپل در ایران