اسمهای مختلفی دارند. بعضیها به آنها محافظ شخصی، بعضیها گارد تشریفات، بعضیها تیم حفاظت و متداولترین اسم آنها بادیگارد است. بادیگاردهایی که با یک سرچ ساده در فضای مجازی عکسهای بیسر آنها را با اندامهای ورزیدهای که کت و شلوار مشکی بر تن، عینکهای آفتابی بر چشم و هندزفریهای مشکی بر گوش دارند مقابل شما سبز میشوند. پیداکردنشان به سادگی آب خوردن است. برای یافتن این آدمهای بیسر کافی است در سایت دیوار یا در فضای مجازی کلمه بادیگارد را سرچ کنید، شمره تلفنهای بادیگاردهای بسیاری با عکسهای بدون سر، هیکلهایی تنومند و اندامهایی قلمی و ورزیده در مقابلتان قد میکشند. با هر کدام از آنها که حرف میزنید خواهید فهمید که دورههای آموزشی مختلفی را گذراندهاند؛ از هنرهای رزمی و دفاع شخصی و امور حفاظتی بگیرید تا امداد و اطفای حریق و کمکهای اولیه. شغلشان این است که در برابر حوادث مختلف و حملههای ناگهانی از جان کارفرمای خود محافظت کنند. آنها حاضرند جان خود را در راه حافظت از جان کارفرمای خود فدا کنند تا نان حلال سر سفره خانواده ببرند و به این دلیل است که به آنها لقب بادیگارد دادهاند. بادیگاردهایی بیسر که از مرگ هراس ندارند.
شاید گاهی آنها را در اطراف ماشینهای گرانقیمت همراه آدمهای پولدار و بعضا مهم دیده باشید. یا شاید بعضی از آنها را همراه چند بازیگر نه چندان مطرح دیده باشید که برای جلب نظر مردم با استخدام چند بادیگارد هنر نداشته خود را پشت هیکلهای تنومند بادیگاردها پنهان میکنند. بسیاری از آنها زیر نظر شرکتهای حفاظتی یا شرکتهای تشریفاتی و برای آنها کار میکنند و تعدادی از آنها نیز به صورت انفرادی آگهیهای تبلیغاتی خود را در فضای مجازی منتشر کردهاند.
برای اینکه از نحوه کار آنها آشنا شویم با شماره تلفنهایی که آنها در فضای مجازی به عنوان تبلیغ منتشر کردهاند تماس گرفتیم و در خصوص میزان دستمزد، دورههای آموزشی و خطرات شغلی که در آن کار میکنند و اینکه آیا از شغل خود راضی هستند یا خیر با بادیگاردهای وطنی به گفتگو پرداختیم.
بادیگاردها درست مثل زمانی که با حواس بسیار جمع که از کارفرمای خود محافظت میکنند میخواهند با سؤالاتی بفهمند شغل تماس گیرنده چیست تا دستمزد خود را بر پایه پایگاه اجتماعی یا سیاسی فرد تعیین کنند. «حسینی»، مدیر یک شرکت حفاظتی است. او در خصوص دستمزد بادیگاردهایش به فراز میگوید: «قیمت دستمزد هر ساعت محافظ شخصی ۲۵۰ هزار تومان است و مبنای دستمزد برای هر محافظ ۵ ساعت در نظر گرفته میشود. حسینی به فراز گفت: «شما چه یک ساعت و چه ۵ ساعت بخواهید از بادیگاردها استفاده کنید، ما قیمت ۵ ساعت را برای شما در نظر میگیریم. بادیگاردهای ما همگی دورههای معتبرآموزشی را گذراندهاند و همگی دارا مدرک معتبر هستند. بیشتر آنها از ورزشکاران رشته جودو، تکواندو، کنگ فو و کاراته هستند و ضمن مجهز بودن به هنرهای رزمی به فنون دفاع شخصی نیز مجهز هستند».
حسینی در خصوص اینکه آیا بادیگاردهای شرکت آنها مجهز به سلاح گرم هستند یا خیر گفت: «ببینید این قیمت ساعتی ۲۵۰هزار تومان که به شما گفتم برای تیم حفاظت تشریفات است. شما اگر بخواهید بادیگارد مجهز به سلاح گرم را به استخدام خود درآورید دستمزد آن از تیم تشریفات متفاوت است و برای شما ساعتی حدود ۱میلیون و دویست هزار تومان درمیآید. البته برای استخدام بادیگاردهای مسلح به سلاح گرم باید به دفتر تشریف بیاورید و قرارداد مربوطه را امضا کنید. برای استخدام بادیگاردهای مسلح به سلاح گرم هم هزینه ۵ساعت هر بادیگارد از شما گرفته میشود.»
مهرداد یک بادیگارد است. او آگهی خود را در فضای مجازی منتشر کرده است و بسیار مؤدب و با کلاس صحبت میکند. او در خصوص دورههای آموزشی خود میگوید: «۱۵ سال سابقه در رشته جودو را دارم و چند قهرمانی کشور را در کارنامه ورزشی خود دارم. دورههای حفاظت شخصی را نیز ز آموزشگاههای معتبر گرفتهام و مدارک آن را از طریق واتساپ برای شما ارسال میکنم. این بادیگارد جوان در خصوص دستمزد هر ساعت کار خود گفت: « من برای حفاظت از شما ساعتی ۳۰۰ هزار تومان میگیرم و مثل شرکتهای حفاظتی دستمزد ۵ ساعت کامل را از شما نمیخواهم. به اندازه ساعت کارم از شما دستمزد مطالبه میکنم. در جریان حفاظت از شما تا پای جان از شما یا خانواده شما دفاع میکنم و مطمئن باشد در صورتی اتفاقی برای خانواده شما میافتد که من یا دوستانم مرده باشیم. حفاظت از شما با تمام وجود، جزیی از شرافت کاری ما است.»
مهرداد در خصوص اینکه چرا در این شغل فعالیت میکند به فراز گفت: «از ابتدای نوجوانی وارد ورزش جودو شدم. از همان زمان دوست داشتم با یاد گرفتن ورزشهای رزمی و فنون دفاع شخصی از خودم و خانوادهام دفاع کنم. پس از انجام خدمت سربازی رشته ادبیات قبول شدم. پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه شغلی متناسب با رشته تحصیلیم پیدا نکردمو به سفارش یکی از اقوام در یک شرکت حفاظتی مشغول به کار شدم. اما با توجه به اینکه درصد زیادی از دستمزدم را به عنوان کارمزد بر میداشتند تصمیم گرفتم به همراه چند نفر از دوستانم یک دفتر حفاظتی کوچک دایر کنم و همین کار را انجام دادم. عشق من حارهای حفاظتی و بادیگاردی است و الان دیگر به این کار عادت کردهام».
مهرداد در خصوص اینکه آیا به هنگام حفاظت از کارفرمای خود تا به حال به کسی صدمه رسانده است یا خیر گفت: «بله گاهی اتفاقاتی این چنین میافتد. میدانید ما به حکم تعهد و شعار خود که در تبلیغاتمان منتشر کردهایم تا آخرین قطره خون خود از کارفرماهایمان دفاع میکنیم. برای یک بادیگارد مایه آبروریزی است که با وجود او اتفاقی برای حفاظت شونده بیفتد. حدود ۶ سال پیش از طرف یکی از شرکتهای حفاظتی به همراه یکی از دوستان بادیگاردم وظیفه حفاظت از شخصی که در جریان یک دعوای خانوادگی پایش به دادسرا باز شده بود شدیم. ماباید او را به دادسرا میبردیم و دوباره به منزل بازمیگرداندیم. به محض اینکه از ماشین پیاده شدیم مورد حمله چند نفر قمه به دست قرار گرفتیم و در جریان دفاع از کارفرما سر و پای یکی از مهاجمان را شکستم. پس از آن مجروح حادثه از من شکایت کرد و مدتی درگیر آن شکایت بودم».
مهرداد در خصوص اینکه چنانچه در جریان حفاظت اتفاقی برای مهاجمان بیفتد و آنها مجروح و یا کشته شوند چیست گفت: «این موضوع بستگی به این موضوع دارد که بادیگارد تحت پوشش بیمه باشد یا نباشد و یا اینکه در جریان عقد قرارداد با کارفرما موضوع جرح و قتل مهاجمان گنجانده شود یا نشود. بادیگاردها باید مراقب باشند که شرکتهای حفاظتی بادیگاردهای خود را تحت پوشش بیمه قرار دهند یا اینکه به هنگام عقد قرارداد مسؤولیت جرح و یا قتل مهاجمان به عهده کارفرما باشد. اگر این موضوعات مورد توجه بادیگارد قرار نگیرد ممکن است در صورت وقوع درگیری مهاجم مجروح یا زبانم لال به قتل برسد در این صورت چنانچه بادیگارد بیمه یا قرارداد معتبری نداشته باشد سرنوشت شومی در انتظارش است».
محسن بادیگارد ۲۸ سالهای است که گفته خودش بنا به اجبار و فرار از بیکاری تن به این کار داده است. او در گفتگو با فراز گفت: «همیشه این هراس در من وجود دارد که در جریان دفاع از محافظت شونده دچار خشم شوم و این خشم باعث مرگ کسی شود. میدانید برای بادیگاری که محافظت شوندهاش صدمه ببیند مثل این است که شرافتش را از دست بدهد. ما برای حفظ شرافت خود مجبوریم مهاجمان را به هر طریقی متوقف کنیم و این امکان وجود دارد که هر لحظه یا شرف خود را از دست دهیم و یا تبدیل به یک قاتل یا متهم شویم یا اینکه در جریان حفاظت و جرح مهاجم تبدیل به یک متهم شویم. برای یک قهرمان کشور زشت است که پایش به عنوان متهم به محاکم قضایی باز شود. من این شغل را دوست ندارم».
دنیای بادیگارهای بیسر دنیای بس عجیب و پر از ماجراجویی است. بعضی از آنها به حکم علاقه و ماجراجویی وارد این شغل شدهاند و عدهای دیگر به حکم جبر زمانه و برای فراهم کردن معیشت مختصر زندگی به شغلی وارد شدهاند که تنها بیکاری و جبر زمانه آنها را به این سمت و سو کشانده است. دنیای بادیگاردهای بیسر دنیای عجیب هر روزش با روز قبل متفاوت است و به گفته خودشان فارغ از تکرار روزمرهگیهای زندگی ملال آوری است که این روزها همه اتفاقهای آن تکراری و برای قشر فرودست جامعه دردآور و پر از سختیهای پیشبینی نشده است.
دیاکو حسینی در گفتوگو با فراز پاسخ موشکی و پهپادی به اسراییل را بررسی کرد
در گفتوگوی فراز با ناصر نوبری، آخرین سفیر ایران در شوروی بررسی شد:
هفتخوان خرید گوشیهای اپل در ایران