محمد علی دستمالی
در روزها و شبهایی که تهران و بسیاری از شهرهای ایران، هنوز هم از فاز اعتراض و ناآرامی خارج نشدهاند، تکرار مکرر پخش تصویر و سخنان یک چهره و مقام دولتی در رسانهها و محافل دانشگاهی و عمومی، توجه همه را به سوی خود جلب میکند: علی بهادری جهرمی سخنگوی دولت رئیسی. مرد جوانی که تلاش میکند در همه جا حضور داشته باشد و نشان دهد که دولت، کنترل صحنه را در دست دارد و میتواند درباره اوضاع کشور، حرف بزند و توضیح ارائه دهد. اما دروغ چرا، تاکنون، هیچ حرف و سخنی از او نشنیدهایم که نشان دهد دولت و حاکمیت، تمام یا بخشی از پیام اعتراض مردم را دریافت کردهاند.
جهرمی در دانشگاه خواجه نصیر و در برابر دوربین رسانهها، شعارهای تند دانشجویان را تاب آورد و روی ترش نکرد. او نشان داد که روادار و تابآور است و برآشفته نمیشود. اما در سخنانش، هیچ حرف و معنایی نبود که نشاندهنده ندامت، پوزش و فهم خطاهای دولت و حاکمیت باشد. او حتی نتوانست نشان دهد که برای اقناع معترضین، استدلال و شیوه و مفهوم خاصی در ذهن دارد. اینجاست که نگارنده، برای وصف موقعیت شغلی و صنفی او، به این عبارت متناقض رسید: سخننَگو! استدلال من برای استفاده از این واژه، بسیار ساده و بدیهی است. با منطق زبان پارسی، مقام «سخنگو» و «سخنگویی»، از آنِ کسی است که به معنای حرفهای و نهادی، سخن دارد و اگر غیر از این باشد، نه تنها صفت، بلکه حتی شاید مسلک و شغل دستوردادهشده او، «سخننَگویی» است. با این حساب باید پرسید: در شرایطی که هیچ حرفی برای گفتن ندارید و منطق شما نیز به شکل نعل به نعل، تابع دیگر مقامات سیاسی و اجرایی و امنیتی کشور است، چه نیازی به حضور در جمع دانشجویان معترض دارید؟ فقط میخواهید نشان دهید که شما آدم مظلوم و مودبی هستید و برای حفظ امنیت و بقای کشور، حتی حاضرید فحش بخورید؟ همین؟ واقعا تصور شما و مقام بالادستیتان از حکمرانی و تمشیت امور، در همین سطح است؟
مشت نمونه خروار
چند جمله جسته گریخته از سخنان بهادری جهرمی را مرور کنیم. چند بند از سخنان بهادری جهرمی را از میان مصاحبهها و و سخنرانیهای او نگاه کردم و چنین عباراتی دیدم: «بعید میدانم مسئولانی باغیرتتر از مسئولان این دولت در هیچ جای دیگر دنیا باشند». جل الخالق! در هیچ جای دنیا! او گفته است: «توهین را هم تحمل میکنم اما وقتی دوستان تحمل نمیکنند که سخنی مطرح شود ترجیح میدهم که جلسه را خاتمه دهیم». وی در جواب شعار دانشجویان گفته: «اگر سپاهی بودم افتخار میکردم اما من هم دانشجو هستم». جهرمی نیز مانند دیگر مقامات دولت و حاکمیت، چنین استدلالی دارد: «حوادث اخیر برنامهریزی شده بود، دشمنان به دنبال یک بهانهای بودند تا این عملیات را اجرا کنند». در جای دیگری در توجیه رفتارهای خشن و سرکوبگرانه گفته است: «اگر یک دانشجویی وارد این دانشگاه شد و به یکی از دانشجویان دیگر آسیب زد آیا نباید با او برخورد شود؟» بهادری جهرمی در ادامه، دشمن را مقصر دانسته و میگوید: «دشمن وقتی دید نمیتواند از این طریق کشور را متوقف کند تصمیم گرفت از داخل به کشور ضربه بزند».
سخنگوی دولت، در ادامه، برای توجیه رفتارهای خشن پلیس و نیروهای امنیتی، از آمریکا مثال آورده و میگوید: «بیش از هزار نفر قبل از بازداشت توسط پلیس آمریکا به قتل رسیدهاند که حدود ۲۵۰ نفر آنها از بانوان بودند. در ایالات متحده، هر ۱۰ روز یک خانم توسط پلیس به قتل رسیده، اما اخبار آن هیچ وقت انقدر بولد نمیشود». دکتر جهرمی در ادامه؛ عبارات دهنپرکنی برگزیده و گفته است: «در هندسه جدید قدرت جهانی، کشور ما میتواند یک صعود جهشی داشته باشد». سخنگوی دولت، به راحتی خلاف واقع حرف میزند و چنین ادعایی مطرح میکند: «وقتی با نخبگان اقتصادی سیاسی جلسه گذاشته میشود، کسی گلچین نمیشود و همه به آن جلسه دعوت میشوند».
جملاتی که به عنوان مثال برگزیده شدهاند، همگی از زبان بهادری جهرمی است که با مدرک دکترای حقوق عمومی به تیم رئیسی آمده است. او قرار بوده پست معاونت حقوقی رئیس جمهور را در دست بگیرد اما بعدها، تغییرات دیگری داده شده و سخنگویی را به او سپردهاند. پستی که متاسفانه، با میزان هوش، توان و شیوه بیان و استدلال آقای سخننَگو، هیچ گونه نسبت و انطباقی ندارد.
سوال این است: چرا سخنگو، غیر از تکرار روایت همیشگی دولت و حاکمیت و مقصر دانستن دشمن و عامل خارجی، هیچ چیز دیگری در چنته نداشت؟ اساسا اگر قرار نیست حرفی زده شود، اعزام شخص سخنگو به محیط ناآرام دانشگاه، چه دردی را دوا میکند؟ آیا در جریان تحولات مهم چهل روز گذشته، هیچ خطایی از سوی حاکمیت، دولت و کارگزاران و نیروهای نظامی و امنیتی روی نداده و روایت نیمبند و مستعمل مقاماتی که همه را با چوب و اتهام اغتشاشگر بیرون میرانند و غیر از لفظ دشمن و مزدور و وابسته، چیزی بر زبان نمیآرند، میتواند توصیف واقعبینانهای از بنبست امروز جامعه و کشور ما ارائه دهد؟
تنگنای بیسابقه مالی، ناتوانی و بیتدبیری دولت، خنثی ماندن و ناکارآمدی مجلس، همراهی آشکار و مستقیم شورای نگهبان با اقدامات تند و سرکوبگرانه، سانسور شدید و اعمال دشوارترین محدودیتهای اینترنتی، استفاده گسترده و بیرویه از نیروهای موسوم به لباسشخصی، نقض همیشگی استقلال دستگاه قضا و سوگیری آشکار نهادهای زیرمجموعه آن، موضوعاتی نیستند که سخنگو را نگران کند و بابت این نارساییها، از دانشجویان پوزش بخواهد؟ آیا آن چه که اهمیت دارد، صرفا فحشهای تند دانشجویان است؟ اگر شخص سخنگو و رفقای حقوقدان ایشان، یک نرمافزار و دستگاه پیشرفته اختراع کنند که زشتی رفتارهای مختلف را مثلا با واحد سانتیمتر اندازهگیری کند، طول و عرض زشتی فحش کافدار دانشجو چند سانتیمتر خواهد بود؟ آیا طول و عرض زشتی این فحشها، قابل مقایسه است با طول چند فرسخی پدیدههایی همچون فساد مالی گسترده، بیکفایتی اغلب مسئولان و مدیران دولتی، پاسخگو نبودن حاکمیت در برابر خطاها و تخلفات بزرگ، دخالت گسترده نظامیان در سیاست و اقتصاد، بیمسئولیتی و ناتوانی مجلس و ... الخ؟
بهادری جهرمی، همچون یک نشانه
نکتهی مهم دیگری که حضور جهرمی در دانشگاه را به چالش میکشد، این است: فردی که به عنوان سخنگوی دولت به دانشگاه میرود، دقیقا به عنوان مصداق روشن مقام و مسئولی شناخته میشود که نه با توان و دانش علمی و کفایت فردی، بلکه به ضرب و زور حمایت و رانت و توجهات ملوکانه گلخانهای رشد کرده است و این همان چیزی است که دانشجو را خشمگینتر و آشفتهتر میکند.
پست و عنوان سخنگویی و ریاست شورای اطلاعرسانی دولت، مقامی است که بدون شک، از منظر سیاسی و توان تاثیرگذاری بر افکار عمومی، نه تنها در ایران، بلکه در دیگر کشورهای جهان نیز جایگاه مهمی است و انتظار میرود که چنین پستی در دست انسان مدبر، باکفایت، باهوش و توانمندی باشد که حرف و سخن او، بتواند در داخل، میلیونها موافق را راسختر و بخشی از مخالفین را اقناع کند و در خارج نیز، تصویری از یک دبیر و ناطق باهوش به نمایش بگذارد که زبان حال و تریبون یک دولت قدرتمند و مسلط است که در جریان امور قرار دارد و غافلگیر و آچمز نمیشود. آیا ردای سخنگویی با آن لون و وصف و با آن حاشیهدوزیهای فاخر و زمینه مخملی گلدار زردورزی شده، بر شانههای بهادری جهرمی، خوش نشسته است؟ آیا به قول ما کردها «این بالا، آیا لایق این کالاست»؟ خیر. به طور قطع، پاسخ منفی است.
ممکن است بهادری جهرمی، با این منطق عجیب رئیسی در کارگزاری و عزل و نصب، به شکل بلقوه، یکی از شایستهترین افراد برای تصدی پست وزارت بهداشت یا ریاست سازمان صنایع فضایی یا انرژی اتمی باشد، اما هر چه که هست، برای پست سخنگویی، بسی نامناسب و ناتوان است. او برخلاف وزرای ساکتی که درگوشهای خزیدهاند و به خاطر سکوت، امکان ارزیابی آنان اندکی دشوارتر است، در همین مدت کوتاه، کلی حرف زده و به اقتضای شغل و وظیفهاش، «سخن گفته» و عیب و هنرش «نهفته» نمانده است. سخنان جهرمی، ثابت کرد که اتخاذ یک رویکرد گزینشی دوقطبی در دادن پست و مقام، چه تبعات تلخی برای کشور دارد. حتی فردی که با حمایت چندین نهاد، دکترای حقوق عمومی را مثلا با نمره عالی به پایان رسانده، در میدان عمل به شدت کم میآورد. او در استدلال و اقناع، از کمترین توان ممکن برخوردار است، بانک واژگانیاش از صندوق خزانه دولت تهیتر است و از آنجایی که هیچ تدبیر و ایدهای ندارد، مانند یک قهرمان بیشمشیر در میانه میدان، یکه و بیدفاع میماند و فقط میتواند مظلومانه به روبرو بنگرد و سخنانی را تکرار کند که بیان آنها از هر فرد عامی دیگری ساخته است.
بخشی از خشم و رفتار تند دانشجویان در جریان اعتراضات اخیر، از این منظر قابل درک است که آنان به چشم خود میبینند که در مسیر تحصیلات عالی، نه تنها در رقابت کنکور، بلکه در حین تحصیل و بعد از آن در مسیر دشوار یافتن کار، چه تبعیض وحشتناکی بر کشور حکمفرماست.
بگذارید از منظر آسیبشناسی کادرپروری و بروکراتگزینی، به بررسی این موضوع بپردازیم که چه سنت و رویه خاصی در رشد و ترقی اداری و تشکیلاتی افرادی همچون بهادری جهرمی دخیل هستند؟ بهادری جهرمی جوان، عضو هیئت علمی دانشکده حقوق دانشگاه تربیت مدرس، رئیس مرکز امور وکلا و کارشناسان قوه قضائیه، محقق مرکز پژوهش های مجلس، محقق پژوهشکده شورای نگهبان و رئیس سازمان بسیج حقوقدانان کشور بوده است. او ۱۴ کتاب دارد و چندین مقاله نوشته است. عناوین و موضوعات کتب بهادری جهرمی، طیفهای سیاسی – حاکمیتی و حقوقی – تبلیغی فراوانی دارند که غالبا رویکرد ناصحگونه و تعیین تکلیفکننده دارند: از راه عدالت (خلاصه تکلیف حقوقدانان در منظومه فکری مقام معظم رهبری) و رسالت حقوقدانان (تکلیف حقوقدانان در منظومه فکری مقام معظم رهبری) گرفته تا کتابهای دیگری همچون ارتقاء کارآمدی مجلس شورای اسلامی از منظر مقام معظم رهبری، بررسی ابعاد حقوقی فاجعه منا، الزامات حقوقی بررسی تحقق سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی، دانش و دانشگاه اسلامی، حقوق بشر در اسلام.
مسیر رشد بهادری جهرمی، نشان میدهد که او نیز مانند بسیاری از کارگزاران حکومتی و رجال سیاسی ما به شکل گلخانهای رشد کرده و برای رسیدن به پست و مقام درجه یک، در آب نمک خوابانده شده و بدون رقیب و روال عادی، در حالی که همگان، راهپله تنگ و تاریک و لیز را بالا میرفتند، او سوار آسانسور شده و به سهولت بالا رفته است! او در حالی در همان مقطع کارشناسی ارشد به مرکز پژوهشهای مجلس راه یافته که بسیاری از دکتراهای حقوق در کشور بیکار هستند. او در شرایطی خیلی زود به عضویت هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس درآمده که خیلیها سالهاست در راهروهای گزینش در آمد و رفت هستند و نتیجه نمیگیرند. این بزرگوار در شرایطی به عنوان محقق مورد توجه رئیس وقت قوه قضائیه قرار گرفته که بسیاری از دانشمندان حقوق را به ساختمانهای قوه قضائیه راه نمیدهند. صد البته مشکل فقط سخنگو نیست و رئیس قوه مجریه، در آزمون سخنوری، از او نیز ضعیفتر است. تعارف را کنار بگذاریم. این روزها در فضای مجازی، فایل ویدیویی سخنان رئیس قوه مجریه دست به دست میشود و همه از خود میپرسند: چگونه ممکن است یک مجتهد دارای دکترا، توان جملهبندی و حرف زدن نداشته باشد و فعل و فاعل و خبر و مبتدی در جملات او، اسیر و بلاتکلیف بمانند؟ رئیسی بارها نشان داده که در بیان اهداف کشور و توصیف وضعیت مردم، حرفی برای گفتن ندارد و نیروها و آدمهای حلقه نخست کارگزاران پیرامون او نیز، چنین وضعیتی دارند.
دیاکو حسینی در گفتوگو با فراز پاسخ موشکی و پهپادی به اسراییل را بررسی کرد
در گفتوگوی فراز با ناصر نوبری، آخرین سفیر ایران در شوروی بررسی شد:
هفتخوان خرید گوشیهای اپل در ایران