محال است طی چند روز اخیر، اخبار حوزه فرهنگ و هنر را دنبال کرده باشید اما تیترهای پرتکرار از موزه هنرهای معاصر به چشمتان نخورده باشد. تصور کنید در مکانی که بیش از دو سال و پنج ماه، در سکوت محض، مشغول تعمیرات و مرمت بود، حشراتی پیدا شود که علاوه بر خطر جویدن آثار نمایشگاهی و شاید ملی، به اعتبار و اعتماد عموم جامعه نسبت به موزه هنرهای معاصر نیز خدچه وارد کند. مکانی که قرار بود روزی، امانتدار آثار ملی و تاریخ باقیمانده در این سرزمین باشد. مکانی که نزدیک به چهل سال است که در سکوت، گوشهای از پارک لاله آرام گرفته است و با آرامشی مرموز، شبیه به آنها که قبل از طوفان بروز میکند، میزبان یکی از پر ارزشترین گنجینههای دنیاست؛ گنجینهای که حتی کارشناسان نیز از تخمین دقیقِ ارزش واقعی آن ناتوان هستند. مکانی که در طول عمرِ چهل و اندی سالهاش، شفافیت، تنها عضو غایب زیر سقفِ آن بود!
پرده اول و یک همزمانی تلخ!
درحالی که ابهامات هجوم حشرات به موزه هنرهای معاصر تهران هنوز برطرف نشده، روزنامه پیام ما، امروز در گزارشی، پرده از پوسیدگی نقاشیها و نابودی آثار حجمی در موزه هنرهای معاصر اهواز برداشت! ظاهرا از هفت سال قبل که بعد از یک مناقصه، مدیریت موزه هنرهای معاصر اهواز به فردی سپرده شد که حتی در ایران نبود، تا به امروز، از موزه فقط یک ساختمان ویرانه باقی مانده است. ساختمانی که بخشی از آن در آتش سوخته و حدود دو سال قبل هم مورد سرقت قرار گرفته. این عاقبت واگذاری بدون قید و شرطی بوده که قراردادش ۳۱ مرداد ماه، یعنی کمتر از یک هفته دیگر تمام میشود و این در حالی است که بر اساس کارشناسی اداره ارشاد، موزه خسارتی ۲۰ میلیارد تومانی دیده است! البته مشکلات این موزه نتیجه یک دهه منزوی شدن و بیتوجهی مسئولان به احوالات آن است. گرما، رطوبت، جابهجایی آثار بدون طی شدن روند اداری و پوشش بیمه و قراردادهای عجیبی که نظارت از آثار را حتی از توان اداره ارشاد هم خارج کرده، مسائلی است که وضعیت موزه هنرهای معاصر اهواز را هشداردهنده کرده است.
پرده دوم، آثار ملی و یک درد مشترک!
همزمانی انتشار اخبار پیرامون وضعیت نگهداری از آثار ملی و هنری در موزههای هنرهای معاصر در تهران و اهواز یک درد مشترک را فریاد میزند و آنهم عدم حراست و صیانت مسئولانه و دلسوزانه از تاریخ و تمدن گهربار این مرز و بوم است! برای مثال پیدا شدن حشره در موزه هنرهای معاصر تهران اتفاق سادهای نیست! ممکن است پیدایش و تکثیر این حشرات به دوران سکوت و مرمت و بازسازی موزه هنرهای معاصر برگردد که به دنبال آن گنجینههای موجود در موزه مورد جابهجایی قرار گرفت و ابزارهای جدیدی جهت مرمت بازسازی وارد مکان موزه شد. نکته مهم این است که این حشرات در طول دورههای چند ماهه تکثیر شده و انتشار پیدا میکنند که در واقع این مطلب دال بر این است که اتفاق روی داده خلقالساعه نبوده و برای آسیبشناسی دقیقتر نیاز به بررسیهای بیشترتر و دوره زمانی افزونتری است. در حقیقت دیده شدن یک حشره موذی در مکان اینچنینی به منزله اخطار و هشداری در راستا چگونگی نگهداری و پایش آثار موجود در موزه است که جهت رفع این مشکل باید الزاماً مطالعات گستردهتر با استفاده از ظرفیت دانش روز دنیا و استانداردهای موجود در این حوزه با تکیه بر تخصص و تبحر کارشناسان مرتبط انجام شود.
موزه هنرهای معاصر و ماجراهای ناتمام!
تلخ آنکه داستانهای ناگفته این موزه کم نیستند. پیش از مساله حشرات، حاشیه روغنریزی در یک پرفورمنس، نام موزه را برسر زبانها انداخته بود. برای آنها که نمیدانند، پیش از ماجرای حشرات، در جریان افتتاحیه نمایشگاه «پنج گنج» در موزه هنرهای معاصر تهران اتفاق عجیبی افتاد. پرفورمنسی با عنوان «گربه جاده ابریشم» اثر یاسر سرخاب بر فراز حوض روغن «ماده و فکر» در طبقه زیرین موزه برگزار شد. در جریان این برنامه، برخی از اجراکنندگان که در حال بندبازی در هوا بودند، با روغن داخل حوض برخورد کردند و مقداری از مایع آن بیرون ریخت و همین بهانه واکنشهای گسترده و حتی تغییر مدیر موزه شد. اما اتفاقات تلختری نیز طی سالها در پشت دیوارهای این موزه رخ داد.
سال ۸۱، بلوای اولیه غارت در گنجینه موزه
درست در اوایل سال ٨۱ بود که شایعاتی مبنی بر فروش بخشی از آثارِ گنجینه هنرهای معاصر توسط دو مسئول وقت یعنی «علیرضا سمیع آذر»، رئیس اداره کل هنرهای تجسمی و موزه هنرهای معاصر و همچنین «مرتضی کاظمی»، معاونت وقت هنری وزارت ارشاد نقل محافل مهم هنری شد. گویا این بخش از گنجینه شامل آثاری بود که به واسطه اروتیک بودن، قابلیت نمایش نیز نداشتند. این شایعه رفته رفته قوت گرفت و توجه رسانهها را نیز به خود معطوف کرد. بعد از شائبه فروش غیرقانونی آثارِ گنجینه هنرهای معاصر بود که طرحی توسط «مرتضی کاظمی»، «علیرضا سمیع آذر» و «سید محمد بهشتی»، رئیس سازمان میراث فرهنگی نگاشته شد مبنی بر این که این آثار به واسطه غیر قابل نمایش بودن به صورت قانونی به فروش رفته است. طرح به دولت و پس از آن به مجلس ارسال و تصویب هم شد. این اتفاق واکنش تند بسیاری از اهالی هنر را در پی داشت. از جمله گالریدارانی چون «معصومه سیحون» و همچنین «ایرج اسکندری»، نقاش برجسته ایرانی که با تحصن در محل شورای نگهبان اعتراض خود را به صورت جدی نشان دادند. در نهایت این اعتراضات مورد توجه واقع شد و شورای نگهبان طرح فروش آثار موزه را رد و به دولت اجازه اجرای آن را نداد. هم زمان با این اتفاق، درخواست شد که سازمان بازرسی کل کشور درباره اجازه فروش آثار موزه وارد عمل شود. حال گویی همه چیز داشت به سمتی پیش میرفت که یک بار به طور جدی، متخلفهایی که صاحب منصب نیز بودند مجازات شوند. متاسفانه روند پیگیری به این تخطیها به دلیل تداخل با بحران تمام عیار کشور در دی ماه سال ٨٢، به دنبال تحصن مجلس ششم متوقف و کمکم نیز به فراموشی سپرده شد اما، به دلیل اثبات و علنی شدن بانیان این تخلف، «مرتضی مسجد جامعی» وزیر جدید ارشاد، «مرتضی کاظمی»، معاونت هنری وزیر پیشین را برکنار کرد. کاظمی عازم دوبی شد و سمیع آذر با پرونده پاکش در ایران ماند، به هم ریختگیها و شلوغیهای کشور در دو سال آخر دولت خاتمی را به نفع خود استفاده و نیروهای تازه آورد. «فروغ رستم زاده» از جمله این افراد است که آخرین بار مسئول گالریهای دفتر تجسمی بود. اما ماجراها به همین سادگی خاتمه نیافت. اخبار غیررسمی حکایت از آن دارند که تعداد ۵۱٢ اثر از آثار موزه هنرهای معاصر به صورت غیرقانونی صورت جلسه و با همکاری یک گروه پنج نفره کارشناسی از موزه خارج و به انبار تجسمی منتقل شد.
سال ۹۳، نیمه پنهان یک جا به جایی
این انتقال ظاهرا در پوستهای رسمی و قانونی صورت گرفت غافل از اینکه در میان این تابلوها ۴۰- ۵۰ تابلوی با ارزش از هنرمندانی چون بهمن محصص، مافی، زندهرودی، اردشیر محصص، دریا بیگی، رضا مافی و … نیز از موزه خارج و به انبار معاونت هنری منتقل شدند. چند سال بعد و در سال ۱۳۹۳، «مجید ملانوروزی»، رییس مرکز هنرهای تجسمی و موزه هنرهای معاصر در حین بازدید از انبار معاونت هنری متوجه این تابلوها میشود و از آنها عکس میگیرد و قرار میشود که این تابلوها دوباره به موزه برگردانده شوند. اما در اواخر سال ۹۳ امین اموال که در جریان عکاسی از این آثار نبود، متوجه اهمیت ۴۰-۵۰ تابلوی نفیس میشود و ۲۷ تابلو را از انبار خارج میکند و به فروش میرساند!
البته این تنها روایتی است که خبرگزاریهای نزدیک به سمیعآذر منتشر کردهاند. اما سوال اینجاست، چرا هیچگاه قضیه ۵۰۰ اثری که با امضای یک گروه به خزانه فرستاده شد و ۲۷ اثر از آن میان مفقود و دوباره با هوشیاری آگاهی پیدا شدند باز نشد و تنها امین اموال مجازات شد؟ حال آن که امین اموال چگونه ارتباط با مجموعه داران داشت، یک آدم ساده که حتی مدرک دیپلم هم نداشته چگونه میتواند چنین ارتباطاتی برقرار کند؟ همان دوران گفته شد که چند گالری از جملات خریدارانِ این آثارِ مسروقه بودند. اما این، پایان ماجرا در موزه هنرهای معاصر نبود.
سال ۹۴، شائبات واگذاری موزه
اواخر سال ۹۴ بود که احتمال واگذاری موزه هنرهای معاصر به بنیاد رودکی قوت گرفت. بنیادی که در ظاهر، زیرمجموعه وزارت ارشاد است اما مانند سایر بنیادهای و مؤسساتی که زیرمجموعه این وزارتخانه هستند، حکم یک ساختار رسمی دولتی را ندارد و نوعی شبه دولتی و دارای شخصیت حقوقی و مالی مستقلی محسوب میشود و به همین دلیل، گریزگاههای قانونی متعددی دارد. به عنوان مثال در صورت وقوع این واگذاری، مسئولان بنیاد رودکی راساً میتوانستند نسبت به فروش تعدادی از این تابلوها که هر یک میلیونها دلار ارزش مادی داشت ، تصمیم گیری کنند؛ واگذاری که به بیان دیگر ، بخشیدن اموال مردم به غیرِ محسوب میشد و زمینه های موزهخواری را نیز به وجود می آورد. این غائله تا سال ۹۶ نیز ادامه داشت و در حال حاضر مسکوت باقی مانده است.
سال ۹۷، سرقت مجسمه لاهوتی
درحالی که پس از سرقت اموال موزه در سال ۹۴ و متمرکز شدن رسانهها، انتظار میرفت که این موزه دیگر زخم چنین سرقتی را بر آثار خود نبیند؛ در تابستان سال ۱۳۹۷ این مورد تکرار شد. در همین سال رسما تایید شد که مجسمه برنزی بهداد لاهوتی که حدود ۳۵۰ کیلوگرم وزن داشت، از محوطه ساختمان معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، واقع در خیابان شهریار به سرقت رفت؛ سرقتی که مسئولان معاونت هنری آن را رسانهای نکردند و در نهایت فشار رسانهها از وقوع این اتفاق پرده برداشت تا مشخص شود، حتی ساختمان مرکزی معاونت هنری نیز امنیت کافی را ندارد. درست از همین برهه بود که وعدهها نیز آغاز شدند.
امروز، وعده های بعید!
با دوباره قوت گرفتن ماجرای سرقت آثار موزه هنرهای معاصر طی دو سال گذشته، مسئولان این موزه وعده دادند که از شناسنامه آثار موجود در این موزه رونمایی کنند؛ در این میان، بارها درباره شمار آثار موجود در موزه هنرهای معاصر سخن به میان آمده و هر بار رقم متفاوتی گفته شده است. تازهترین آمار توسط علی محمد زارع سرپرست موزه هنرهای معاصر تهران در ششم آبان ۱۳۹۶ مطرح و در این زمینه ادعا شد: «تعداد ثبت اولیه آثار گنجینه ٣٧٧٢ اثر بوده که از این تعداد، ٥١٢ اثر در سال ١٣٨٢ به دفتر هنرهای تجسمی منتقل و یک اثر نیز با شاهنامه شاه طهماسبی مبادله شد. بدین ترتیب شمار آثار ثبتی ٣٢٥٩ اثر است. تعداد ٢١٩ اثر نیز از طرف هنرمندان به موزه اهدا شده است. بدین ترتیب جمع آثار موزه به لحاظ ثبت اموال ٣٤٧٨ اثر میشود.» لازم به ذکر است میانگین قیمت این گنجینه، حدود ۵ میلیارد دلار قیمتگذاری شده است؛ اما برخی ارزش آن را تا ۱۰ میلیارد دلار نیز تخمین زدهاند.
در این میان، مسئولان موزه هنرهای معاصر تهران وعده داده بودند، از شناسنامه این آثار رونمایی میشود اما حتی این وعده در حد رونمایی از عناوین کلی و تصویر ۳۴۷۶ اثر موجود در موزه در وبسایت مهمترین موزه هنری کشور نیز به ثمر ننشسته و همچنان درباره گنجینه این موزه حرف و حدیثهای فراوانی وجود دارد. موزه بیش از ۳۲ ماه برای تعمیرات تعطیل بود و معاونت هنری وقت، بهترین فرصت را داشت تا با تخصیص اعتبارات لازم زیر ساختهای اطلاعاتی آن را به روز و مطابق استانداردهای بین المللی کند اما گویا هیچ اتفاقی نیفتاد. قطعا این تعطیلات برای انبارگردانی و تهیه شناسنامه، کاملا کافی و مناسب بود!
مسئولان پیدا و پنهان انبارگردانی
اما مسئول این انبارگردانی کیست؟ و اساسا موزه هنرهای معاصر چند ماه است که انبار گردانی نشده؟! احتمالا کسی متوجه نیست! شاید باید چند ماه یا چند سال صبر کنیم تا اخبار سرقتی دیگر از رسانهها درز پیدا کند به این امید که برخی تازه برخی از خواب خرگوشی بیدار شوند. بعد از ماجرای سرقت سال ۹۴ که امین اموال مجرم شناخته شد، دیگر نه از روند پرونده او حرفی به میان آمد و نه حال پس از گذشت پنج سال مشخص است اموال عمومی تحت کنترل و نگهداریِ چه کسی است. اما تجربه سالهای پیش ثابت کرده که عموما امین اموال، همچون یک کارمند عادی بدون آن که به آن چه در اختیارش است، اشراف داشته باشد فقط انبارداری میکند و از تحقیق و چاپ مقاله خبری نیست. حتی در بسیاری از موارد از پژوهش و تحقیق پژوهشگران آزاد ایرانی جلوگیری میکنند و آن قدر پژوهشگر را سر می دوانند که عطای تحقیق را به لقایش میبخشند. باری، امین اموال همانطور که از نامش پیداست، امانتدار اموال ملی است. علاوه بر همکاری با پژوهشگران، قاعدتا باید هر شش ماه یکبار به صورت رسمی و با حضور چند ناظر انبارگردانی کنند تا وجود اشیا و سلامت آنها احراز شود. اما از آنجا که امنای اموال در ظاهر کارمند موزهها و در اصل زیر نظر اداره اموال که از زیرمجموعههای ذی حسابی و اداره کل امور مالی به شمار میرود، هستند کمتر تن به چنین کاری میدهند، چون هم سخت است و هم دردسرهای آنان را بیشتر میکند…! حال و پس از همزمانی اتفاقی دو فاجعه در موزه هنرهای معاصر تهران و اهواز، بهتر است مسئولان مربوطه که اینچنین پاسدارِ هنر این مرز و بوم هستند، یکبار برای همیشه با روشنگری از آثار موزه، چگونگی نگهداری از آن و مساله شناسنامه آثار و بیمه آنها، حرف و حدیثها را به پایان برسانند. البته اگر اراده و تفکری وجود داشته باشد که در مقابل مردمی که اموال ملی و عمومی متعلق به آنها را نگهداری میکند، خود را پاسخگو و مسئول بداند!
در گفتوگوی فراز با ناصر نوبری، آخرین سفیر ایران در شوروی بررسی شد:
هفتخوان خرید گوشیهای اپل در ایران