سه‌شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ 16 April 2024
سه‌شنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۲۲:۵۷
کد خبر: ۳۷۱۳۹

جنگ‌ها چطور آغاز و پایان می‌یابند

جانین دی جیووانی؛ فارین پالیسی مترجم: مونس نظریجنگ‌ها را شاید نتوان در قالب‌هایی تر‌و‌ تمیز گنجاند؛ اما امکان تقسیم‌بندی‌شان به دسته‌های خاص وجود دارد: نبردهای تسخیری، جنگ‌های داخلی، جنگ‌های شورش‌گرانه، نبردهای مذهبی. تاریخ اخیر هم نبردهای تازه‌ای را

جانین دی جیووانی؛ فارین پالیسی

مترجم: مونس نظری

جنگ‌ها را شاید نتوان در قالب‌هایی تر‌و‌ تمیز گنجاند؛ اما امکان تقسیم‌بندی‌شان به دسته‌های خاص وجود دارد: نبردهای تسخیری، جنگ‌های داخلی، جنگ‌های شورش‌گرانه، نبردهای مذهبی. تاریخ اخیر هم نبردهای تازه‌ای را به ثبت رسانده: جنگ‌های نیابتی، جنگ‌های پیش‌گیرانه، نبردهایی برای تغییر رژیم، و جنگ جهانی پس از 11 سپتامبر بر سر تروریسم، به مرکزیت افغانستان و عراق. مایکل والزر، فیلسوف سیاسی، یک گام پیش‌تر رفته و سعی کرده است استدلال‌های اخلاقی جنگ را تبیین کند. او جنگ‌ها را به دو دسته‌ی «عادلانه» و «ناعادلانه» تقسیم‌بندی کرده است.‌ یعنی جنگ‌هایی که به دلایل بشر‌دوستانه اتفاق می‌افتند و آنهایی که این‌طور نیستند.

آنچه در تحلیل‌ها اهمیت بیشتری نیز پیدا می‌کند، نحوه‌ی پایان‌یافتن جنگ‌هاست. جنگ‌های زیادی‌اند که مایل به تمام‌شدن‌شان هستیم. اما طبیعت جنگ تغییر کرده؛ تغییری که دستیابی به صلح را بسیار دشوارتر گردانیده است. جنگ‌ها ممکن است با زخم‌های عمیقی به آخر برسند؛ زخم‌هایی که بیشتر زمینه‌ساز تحریک آینده باشند، مثل نبرد بوسنی. یا شاید با روشی صلح‌آمیز آرام بگیرند. مثل نبردی کم‌رنگ در سوریه و آینده‌ای نامعلوم برای افغانستان، همین‌طور نبردهای مدام در یمن، اتیوپی، سومالی، لیبی، ونزوئلا و جاهایی دیگر. به نظر معنی‌دار می‌رسد که نگاه عمیق‌تری به «نحوه»‌ی پایان‌گرفتن جنگ‌های تأثیر‌گذار دنیا داشته باشیم. یکی زمانی که «تمایل» زیادی به پایان‌دادن به نبرد وجود دارد. و دیگری زمانی که به توسعه‌ی مذاکرات بین‌الملل نسبتش می‌دهیم: مکانیسمی با عنوان «دیپلماسی دو‌سویه».

یک نمونه‌ی سازنده‌ی استفاده از روش تمایل به پایان جنگ را می‌توان مثالی دانست که حتی شاید خوانندگان فارین‌پالیسی هم دیگر به یاد نداشته باشندش. در سیرالئون! مداخله‌ی موفقیت‌آمیز نظامی انگلستان در ماه مه 2000، برای پایان‌دادن به نبردی وحشیانه. این جنگ با نقض وحشتناک حقوق بشر شناخته شده است. از جمله قطع عضو غیر‌نظامیان، تجاوز جمعی، شکنجه، و به آتش‌کشیدن کل روستاها. زمانی که نیروهای انگلیسی به مستعمره‌ی سابق خود رسیدند، بیش از 50 هزار غیر‌نظامی کشته شده بودند.

دیوید ریچاردز، رئیس ستاد مشترک ارتش بریتانیا ‌که به فرماندهی نیروهای ناتو ادامه داده و به عالی‌ترین سرباز کشورش تبدیل شد در حالی به پایتخت رسید که فریتاون در شرف سقوط به دست جبهه‌ی متحد انقلابی (RUF) بود. و ریچاردز بی‌آنکه از سوی مافوق خود در لندن، مجوز رسمی داشته باشد، از یک کشتار همه‌جانبه جلوگیری کرد.

ریچاردز بعدها می‌گفت کارش صرفاً عکس‌العملی بوده که هر سرباز عادی‌ای برای محافظت از غیرنظامیان وحشت‌زده انجام می‌دهد. نیروهایش، فرودگاه را ایمن‌سازی کرده و RUF را عقب نشاندند. ریچاردز مناطق ایمنی را برای غیرنظامی‌ها ایجاد کرد؛ اقدامی که چنان با استقبال مردم محلی روبرو شد که سر‌تا‌سر شهر پر شد از تابلوهایی با شعار Richards for President. ریچاردز برای ملاقات با سران جنگی، به جنگل رفت تا آنها را متقاعد کند برای مبارزه با RUF با یکدیگر متحد بشوند. او پس از آن توانست تمام احزاب، و از جمله RUF را متقاعد گرداند که بهترین نتیجه، پایان‌دادن به جنگ است. جنگ که تمام شد، ریچاردز و افرادش، مسئولیت خلع سلاح گروه‌های مختلف و آموزش ارتش جدید سیرالئون را عهده‌دار شدند.

حقوق بین‌الملل، سیستم سازمان ملل، و خصوصاً شورای امنیت سازمان ملل، اغلب در برابر مداخلات بشردوستانه و صلح پایدار تخفیف قائل می‌شدند.

مأموریت موفقیت‌آمیز ریچاردز که اول به عنوان یک عملیات شناسایی کوچک آغاز شد و تنها از سوی لندن تحریم گردید، آن هم با هدف تخلیه‌ی شهروندان انگلیسی‌ به عملیات پالیزر معروف است. بسته‌شدن سریع پرونده‌ی آن نبرد، تقریباً مقابل اتفاقی بود که در افغانستان روی داد؛ جایی که او بعدها در آن فرماندهی ائتلاف بین‌الملل را به عهده گرفت.

یکی از دلایل موفقیت‌آمیز بودنِ مداخله‌ی بداهه‌ی ریچاردز در سیرالئون این بود که او کشور را به خوبی می‌شناخت. او در سفرهای قبلی‌اش، با اکثر بازیگران مطرح دیدار کرده بود. او نقشه، ناحیه، مردم و آداب‌و‌رسوم را درک می‌کرد. مهم‌تر اینکه، ریچاردز در صدد کمک به غیر‌نظامی‌ها بود. این شاید یکی از عوامل مهم موفقیت وی در برقراری صلح پایدار در منطقه بود: مداخله‌ی او صرفاً به دلایل اخلاقی و انسانی انجام شد. خاتمه‌ی جنگ به دلایل تجاری یا استراتژیک نظیر آنچه در جنگ عراق اتفاق افتاد، یا برای تسکین طرف‌های درگیر، نظیر نبرد بوسنی، یا به دلایل سیاست داخلی مثل آنچه در جنگ افغانستان اتفاق افتاد، نبود.

تونی بلر، نخست‌وزیر وقت انگلستان، بر عملیات پالیزر نظارت داشت. هرچند ریچاردز اغلب بدون اجازه فعالیت می‌کرد. بعدها، بلر از سیرالئون به عنوان نمونه‌ای از حل‌و‌فصل جنگی به روشی سازنده یاد می‌کرد اما او پیش‌تر در سخنرانی سال 1999 در شیکاگو، پارامترهای مداخله‌ی نظامی را بر اساس مبانی بشردوستانه و اخلاقی مشخص کرده بود. این ایده که دلایل انسان ‌دوستانه‌ای وجود دارند که جامعه‌ی جهانی را وادار به مداخله می‌کنند، به عنوان دکترین بلر شناخته می‌شود.

هیچ‌گاه بلر را _‌آن‌طور که باید‌_ به خاطر چشم‌انداز چشم‌گیرش در جامعه‌ی بین‌الملل اعتبار نبخشیدند. در عوض، نقش او تحت‌الشعاع حمایتش از جنگ 2003 عراق _‌در دولت بوش‌_ که سرنوشت بدی هم داشت، قرار گرفت.

اما دلیل مهم‌ترِ اینکه چرا چشم‌انداز مداخلات بشر‌دوستانه، هیچ‌گاه نتوانست به دیدگاه مسلط تبدیل شود این است: این چشم‌انداز از ابتدا بستر اختلافات فراوان شد. مداخلات بشر‌دوستانه‌ای مثل آنچه در سیرالئون انجام شد، به دلیل یک‌طرفه بودن‌شان، همیشه هم مطابق با قواعد بین‌الملل نبودند. در واقع، سیستم حقوق بین‌الملل حتی با سازمان‌مللی‌در‌اوج‌خود، تا به امروز نتوانسته است مداخلات بشر‌دوستانه را با موفقیت به انجام برساند. تنها شورای امنیت سازمان ملل متحد، این مشروعیت را دارد که دستور مداخله بدهد. و معمولاً تنها در مورد نسل‌کشی‌های آنها، حق وتو وجود دارد.

در واقع، حقوق بین‌الملل، سیستم سازمان ملل، و خصوصاً شورای امنیت سازمان ملل، اغلب در برابر مداخلات بشردوستانه و صلح پایدار تخفیف قائل می‌شوند. اندرو گیلمور، مدیر اجرایی بنیاد برگوف (Berghof Foundation)، مستقر در برلین، این موضوع را نتیجه‌ی «رفتار وحشتناک»‌ی خواند «که به طور فزاینده از توافق جلوگیری می‌کند؛ توافق بر سر اینکه سازمان ملل چطور می‌تواند آن‌طور که مقرر بوده عمل کند، یعنی جلوی جنگ‌ها را گرفته یا به آنها پایان دهد.»

تمام این مسائل در سوریه به نتیجه رسیده است؛ جایی که در آن در نهایت جنگ به آخر می‌رسد و کشوری تخریب‌شده، نیاز به باز‌سازی پیدا می‌کند. نبردی کشنده، که گرچه قرار نیست خیلی‌ زود تمام شود، اما «چگونگی» تمام‌شدنش به همان میزان اهمیت دارد که «زمان» اتمامش. آیا تمامِ طرف‌ها را می‌توان متقاعد کرد که صلح به نفع‌شان است؟ یا قرار است این توافق، توافقی ناقص باشد که گذشته‌ی تلخ و خشن را زنده نگه‌دارد؟ با وجود کشته‌شدن نیم‌میلیون سوری، و پناهجو‌شدن میلیون‌ها نفر، آیا در آنجا می‌شود از چیزی به نام عدالت انتقالی حرف زد؟ یا تحریم‌ها به نام تسکین جمعیت محروم، برداشته شده و به کام بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه تمام می‌شوند؟

با ادامه‌ی جنگ و نبودِ هیچ مذاکره‌ی در معرض دید، مسیر صلح پایدار ممکن است نیازمند بررسی و تجدید‌نظر در روند مذاکرات سنتی‌ای باشد که بر پایه‌ی گرد‌آوردن احزاب درگیر و قدرت‌های خارجی، به امید دست‌یابی به توافقی رسمی، انجام می‌گرفت.

به عنوان مثال، مذاکراتِ سوریه، شامل برخی از طرف‌های درگیر، علاوه بر واسطه‌های خارجی نظیر سازمان ملل و اخیراً سوریه می‌شده است. اما این پروسه، نه‌فقط ذی‌نفعان اصلی سوریه، بلکه بازیگرانی غیر‌دولتی را که در نتیجه (OUTCOME) سهیم‌ند ‌_‌گروه‌هایی نظیر سازمان‌های غیر‌دولتی، رهبران مذهبی، گروه‌های جامعه‌ی مدنی و شهروندان عادی‌_ را نیز مستثنا کرده است. برخی طرفین درگیر، از مذاکرات غیر‌اصولی مستثنا هستند _‌مثل زمانی که دیپلمات‌ها می‌گویند که با تروریست‌ها صحبت نخواهند کرد. در مورد سوریه، جایی که نیروهای مخالف، به نحو فزاینده‌ای، شکننده می‌باشند، ارتباط با تمامی طرفین درگیر مفید خواهد بود.

دلیل گنجاندن تمامِ این احزاب این است که بسیاری‌شان، نقشی کلیدی در روند صلح دارند _‌نظیر رهبرانِ با‌اعتقاد، گروه‌های زنان و فعالان جامعه. اینان نه‌تنها در سطوح حیاتی به قدرت دسترسی دارند، بلکه این‌ها کسانی هستند که در جامعه‌ی پساجنگ زندگی می‌کنند؛ نه دیپلمات‌هایی که تنها برای یک یا دو جلسه مذاکره چتر پهن کرده‌اند.‌

آینده‌ی جنگ، احتمالاً گروه‌های شورشی بیشتری را شامل خواهد شد، و همین‌طور بازیگران خشن غیر‌دولتی؛ بنابراین پر‌واضح است که باید بتوانیم با آنها وارد گفتگو شده و یا لااقل درک‌شان کنیم.

این‌جا نقطه‌ای است که دیپلماسیِ دو‌ سویه، _‌اصطلاحی که در سال 1981، توسط جوزف مونتویل، دیپلمات امریکایی، ابداع شد‌_ مطرح می‌گردد. (دیپلماسی یک‌سویه، روند سنتی مذاکره، میان طرف‌های اصلی درگیر است.) این نوع دیپلماسی که به صورت غیر‌رسمی انجام می‌شود، شبکه‌ی گسترده‌تری میان احزابی که گرد میز جمع می‌شوند، پدید می‌آورد. این کار اغلب در خفا انجام می‌شود، تا تمام نگرانی‌ها و دغدغه‌ها امکان بروز داشته باشند. این گفتگوهای غیر‌رسمی، خارج از کانون توجه رسانه‌ها و به دور از سیاست‌های عمومی برگزار می‌شوند. برگزارکنندگان آنها نیز سازمان ملل متحد، یا قدرت‌های بزرگی نظیر روسیه نیستند؛ بلکه اغلب توسط سازمان‌های غیر‌دولتی و سایر نهادهای بی‌طرفی برگزار می‌شوند که در حل‌و‌فصل اختلافات تخصص دارند. این نهادها شامل بنیاد برگوف گیلمور، مرکز گفتگوهای بشردوستانه‌ی ژنو، و انستیتوی صلح اروپا در بروکسل می‌شود. به عنوان مثال، برگوف، درگیر دو دپیلماسیِ دو‌سویه‌ی محرمانه در سومالی، یمن و افغانستان است. جالب این‌جاست که هر یک از این سه سازمان، توسط یک مقام سابق ارشد سازمان ملل اداره می‌شوند؛ کسی که شکست سیستم سنتی در پایان‌دادن به درگیری‌های طرف‌های نزدیک را به چشم خود دیده است.

راندا اسلیم، مدیر حل اختلافات و برنامه‌ی گفتگوی Track II در مؤسسه‌ی خاورمیانه‌ی مستقر در واشنگتن، جهت تسهیل تماس‌های پشت‌صحنه‌ای از این دست، در دهه‌ی 1990 در تاجیکستان ‌یعنی جایی که دولت در حال مبارزه با شورشی اسلام‌گرا بود‌ اقداماتی انجام داد. آغاز فعالیت‌های وی، احتمالاً مصادف با اولین باری بود که یک دولتِ پسا ‌شوروی، با اسلام‌گرایان وارد گفتگو می‌شد _‌کسانی که بدون دخالت آنها احتمالاً شانس دستیابی به صلح بسیار اندک بود. اسلیم گفت که روند کار در ابتدا بسیار کند و نا‌امید‌کننده بود، اما در نهایت پیش‌رفت‌های زیادی را موجب شد. او و تیم همراهش، کانالی ترتیب دادند که به موجب آن زمینه برای آغاز یک فرایند سیاسی رسمی، و با میانجی‌گری سازمان ملل متحد فراهم گردید. این مسیر دو‌طرفه _‌رسمی و غیر‌رسمی‌_ در هماهنگی نزدیک با یکدیگر به کارشان ادامه دادند و سرانجامش توافق صلح سال 1997 بود. اسلیم به این گفتگوها به عنوان نمونه‌ای خوب از یک دیپلماسی دو‌سویه اشاره می‌کند.

سؤالی که نمی‌توان ازش اجتناب کرد این است که آیا باید «با تروریست‌ها صحبت کنیم» یا نه. آینده‌ی جنگ، احتمالاً گروه‌های شورشی بیشتری را شامل خواهد شد، و همین‌طور بازیگران خشن غیر‌دولتی؛ بنابراین پر‌واضح است که باید بتوانیم با آنها وارد گفتگو شده و یا لااقل درک‌شان کنیم. جاناتان بلر _‌رئیس ستاد سابق بلر و مذاکره‌کننده‌ی اصلی در مذاکرات صلح جمعه‌ی خوب، که به دهه‌ها درگیری در ایرلند شمالی پایان داد‌_ تنها به این دلیل موفق شد که مایل بود با گروه‌های درگیر، از جمله نمایندگان ارتش جمهوری‌خواه ایرلند _‌که مسئول حملات تروریستی انگلستان بودند‌_ صحبت کند. این گفتگوها اگر در رسانه‌ها بازتاب پیدا می‌کرد، طوفانی از خشم در پی می‌داشت که به احتمال زیاد صلح را از بین می‌بُرد. از آن‌زمان به بعد، پاول از تلاش‌های موفقیت‌آمیز دیپلماسیِ دو‌سویه برای پایان‌دادن به جنگ‌های دیگری در کلمبیا و مناطقی دیگر نیز بهره برده است. او تأکید دارد که به منظور پایان‌دادن به درگیری‌ها، باید گروه‌های شورشی را درک کنیم _‌و تنها راه درک آنها نیز ملاقات با ایشان است.

اگر دیپلماسی دوسویه، نتایجی قطعی و واقعی دارد، چرا بیشتر مورد استفاده قرار نمی‌گیرد؟ براساس گفتگوهایم با مذاکره‌کنندگان پشت صحنه در یمن، لیبی و سوریه، یک دلیلش زمان‌بر‌بودنِ این فرایند است. این روش، بیش از روش‌های سنتی نیازمند گفتگو و میانجی‌گری‌ست. این نوع از دیپلماسی، متخصصانی را می‌خواهد که کشور را به خوبی بشناسند و متعهد به ایجاد صلحی پایدار باشند؛ و نه بوروکرات‌هایی که فقط به دنبال امضای توافق‌نامه‌اند. این روش نیازمند وجود اعتماد و محرمانه‌بودن است. دیپلماسی دو‌سویه، موارد نقض حقوق بشر و عدالتی را که باید اجرایی شود، مورد توجه قرار می‌دهد.

جنگ‌ها همیشه به پیروزی ختم نمی‌شوند. یقیناً این نبردها، کشورها و جوامعی آسیب‌دیده از خود باقی می‌گذارند. ساخت صلحی پایدار به بازماندگان چنین وحشت‌هایی احتیاج دارد؛ خواه از طریق عدالت ترمیمی و خواه عدالت انتقالی. آسیب‌های ناشی از جنایات جنگی باید همیشه ترمیم شوند. در غیر این صورت، ریشه‌هاشان باقی مانده و به نبردهایی به مراتب وحشیانه‌تر می‌انجامند.

ارسال نظر
  • تازه‌ها
  • پربازدیدها

حمایت از کدام خانواده؟

چرا تروریست‌ها چابهار را هدف گرفتند؟ | ظرفیت بندر چابهار بیشتر از گوادر است | جنبش‌های تجزیه‌طلبانه بلوچی مخالف سرمایه‌گذاری چین در چابهار هستند

۹۵ درصد قصور پزشکی در بیمارستان بیستون؛ دلیل فلج مغزی بهار

بیانیه سیدمحمد خاتمی در ارتباط با حمله به ساختمان كنسولگرى ايران در سوریه

‏‎از حمله تروریستی به مقر نظامی در راسک و چابهار چه می‌دانیم؟| این گزارش تکمیل می‌شود

حالا چه باید کرد؟

برد و باخت ایران در جنگ اوکراین | جمهوری باکو دست‌ساز استالین است

تجاوز سربازان اسراییلی به زنان در بیمارستان الشفا

مقام معظم رهبری سال جدید را سال «جهش تولید با مشارکت مردم» نام‌گذاری کردند

بچه‌های ظریف کجا زندگی می‌کنند؟

همه چیز درباره خصوصی‌سازی پرسپولیس و استقلال | پرسپولیس به تامین اجتماعی واگذار می‌شود؟

خاتمی: آگاهانه و صادقانه رأی ندادم تا به هیچکس دروغ نگفته باشم

ظریف اسفند ۱۴۰۲؛ به زودی در فراز ببینید!

نقش اصلی روسیه در راه‌اندازی کانال زنگزور؛ ایران دور می‌خورد؟

پیشنهاد سردبیر

دیاکو حسینی در گفت‌وگو با فراز پاسخ موشکی و پهپادی به اسراییل را بررسی کرد

چرا ایران عملیات نظامی را از پیش اطلاع داد؟

در گفت‌وگوی فراز با ناصر نوبری، آخرین سفیر ایران در شوروی بررسی شد:

برد و باخت ایران در جنگ اوکراین | جمهوری باکو دست‌ساز استالین است

زندگی

هفت‌خوان خرید گوشی‌های اپل در ایران

به دار و دسته آیفون‌دارها خوش آمدید!