جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ 29 March 2024
يکشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۵:۳۵
کد خبر: ۴۵۸۸۵

بچه‌ها را چطور از کرونای دلتا حفظ کنیم؟

وحشت کنونی در مورد ابتلای کودکان به گونه دلتا، حالا از داده‌های موجود در مورد تلفات احتمالی نیز پا فراتر گذاشته و به بحثی نگران‌کننده‌تر تبدیل شده است. محافظت از کودکان در شرایط خطر، امری غریزی‌ست. پذیرش ریسکی که حالا برای آنها وجود دارد، موضوعی شدیداً حساس و صدالبته ضروری است.
نویسنده :
مونس نظری

لوسی مک‌براید

 

من در مقام یک پزشک متخصصِ مراقبت‌های اولیه، می‌توانم کاملاً والدینی را که نگران درگیر‌شدن احتمالی فرزندان واکسینه‌نشده‌شان با ویروس جدید هستند، درک کنم. بزرگ‌کردن فرزندان خودم حالا به یک تمرین روزانه در بستری آسیب‌پذیر تبدیل شده است. یک شب بارانی، فرزند نوجوانم که به تازگی پرستار کودکی در یک خانواده شده، دیرش شده بود. و از من سوئیچ ماشین را خواست. با التماس بهش گفتم: «نمی‌شه پیاده بری؟» چشم‌هاش گرد شد. اجازه دادم از ماشین استفاده کند، اما نه پیش از این‌که هشدارهای لازم را به او داده و طریق استفاده از چراغ‌های جلو و برف پاک‌کن را یاد‌آوری کرده باشم. محافظت از فرزندانم در مقابل خطر، غریزه‌ای است که به طور ذاتی درونم نهاده شده. تحمل این واقعیت که خطری دائم تهدیدشان می‌کند، قاعدتاً بار احساسی سختی بر دوشم می‌گذارد.

 

بنابراین من خوب می‌فهمم که والدین به شدت نگران شده باشند زمانی که روشل والنسکی، رئیس CDC در ۲۷‌ام ژوئیه اعلام کرد که افراد واکسینه‌شده آلوده به ویروس دلتا نیز می‌توانند ویروس را با همان شدت «یک فرد واکسینه‌نشده» انتقال دهند. برای آنها که تصور می‌کردند بیماری همه‌گیر رو به پایان است، اظهارات تلویزیونی رئیس CDC تنها یاد‌آور صحنه دیرهنگامی‌ست که در فیلم «کابوس خیابان الم» به نمایش در می‌آید؛ زمانی که پنجه فرودی کروگر، از داخل تخت گلن بیرون آمده و او را به داخل می‌کشد.

 

پس از این اظهارات، تلفن دفتر من بلافاصله شروع به زنگ‌زدن کرد. «یعنی بچه‌هام دیگه کنار خودم هم امنیت ندارن؟» «باید دیدار با پدر‌بزرگ‌شون در آخر هفته رو کنسل کنیم؟» «یعنی واکسن‌ها اون‌طور که فکر می‌کردیم کارآمد نیستن؟» از آن زمان، گزارش‌های واصله مبنی بر پر‌شدن تخت‌های بیمارستان‌های اطفال از کودکان مبتلا به کووید‌۱۹، در ایالاتی که نرخ واکسیناسیون‌شان پایین بوده، این تصور را که کودکان نیز در خطری مشابه بزرگ‌سالان قرار دارند، افزایش داده است.

 

در اغلب موارد همه‌گیری تصور می‌شده است که کودکان در معرض آسیب‌های چندان جدی، از جمله وخامت خود بیماری، نباشند. اما تحولات اخیر طبعاً به برانگیخته‌شدن غرایز محافظتی بسیاری بزرگ‌سالان دامن زده است. گرچه شواهد مستلزم احتیاط هستند و نه وحشت (حتی با وجود انتشار شدید ویروس دلتا باز هم باید به جای وحشت‌زدگی، مدیریت داشته باشیم)، با این حال در حضور اخبار ضد و نقیضی که هر روز انتشار می‌یابد، والدین انگار پا را از داده‌های موجود هم فراتر گذاشته و پیش‌داوری‌های خود را دارند.

 

افزایش نرخ واکسیناسیون و کاهش میزان بستری‌شدن در بیمارستان، در طول بهار و اوایل تابستان بذر امیدواری را در دل مردم کاشت. با ایمن‌سازی بزرگ‌سالان نیز کودکان به طور غیر‌مستقیم از منافع مصونیت بر‌خوردار شدند. بازگشت نسبتاً عادی به مدارس در فصل پاییز نیز به نظر ممکن می‌رسید. حتی همین حالا هم بعضی حقایق اطمینان‌بخش‌اند: مثلاً اینکه تا بحال شواهدی دال بر اینکه گونه دلتا، کشنده‌تر از سایر گونه‌هاست، به دست نیامده. گرچه معلوم شده این گونه مسری‌تر از انواع دیگر بیماری‌ست، اما به نظر نمی‌رسد به طور خاص کودکان را هدف قرار دهد. این موضوع که بعد از واکسیناسیون بزرگ‌سالان و نه کودکان، سهم کودکان مبتلا بیشتر از بزرگ‌سالان باشد، قاعدتاً نباید کسی را متعجب کند. گرچه به طور قطع، تعداد موارد ابتلا چه در کودکان و چه در بزرگ‌سالان، در حال افزایش است، گزارش اخیر آکادمی اطفال کودکان نشان داده است که تنها ۰.۹ درصد ابتلای کودکان، به بستری‌شدن آنها در بیمارستان انجامیده است. در بهار اندکی افزایش در آمار مبتلایان وجود داشت؛ اما این رقم بسیار کمتر از درصدی بود که بخش اعظم سالِ پیش گواهی می‌داد. مطالعه‌ای که اخیراً در بریتانیا روی نزدیک به ۲۶۰ هزار کودک انجام شده است (هزار‌و‌هفتصد نفرشان علامت داشتند) به ما یادآوری می‌کند که در اکثر کودکان، عفونت ویروس کرونا، اگر هم بخواهد نمودی داشته باشد، تنها به صورت سرما‌خوردگی معمولی است. موضوع دیگری هم¬ هست که آسودگی خاطر می‌دهد؛ اینکه تنها ۴.۴ درصد از کودکان مبتلا به کووید‌۱۹ در این مطالعه پس از ۲۸ روز (و ۱.۸ درصدشان پس از ۵۶ روز) علائم بیماری داشتند. احتمالاً برای والدین تعجب‌آور نباشد اگر بگوییم حدود ۱ درصد از کودکانی که در این مطالعه علائم تنفسی داشتند، و تست کووید‌۱۹‌شان منفی بود، بعد از ۵۶ روز علائم طولانی‌مدت از خود نشان می‌دادند _‌این موضوع را می‌توان به عنوان یکی از دلایل بی‌قراری‌ها و ناآرامی‌های کودک تلقی کرد.

 

شواهد فراوانی نشان داده‌اند که میزان سرایت ویروس کرونا در مدارس تقریباً مساوی و یا شاید هم اندکی کمتر از احتمال ابتلا به این بیماری از طریق جامعه اطراف‌شان وجود دارد. به عبارت دیگر، محیط‌های آموزشی ذاتاً و اساساً خطر چندانی برای کودکان خردسال محسوب نمی‌شوند. این باید اطمینانی باشد برای والدین و سیاست‌گذارانی که به هر دلیلی از اعزام بچه‌ها به کلاس‌های درسی واهمه داشته و سرباز می‌زنند.

 

من به هیچ عنوان خطری را که کووید‌۱۹ برای کودکان ایجاد می‌کند، رد نمی‌کنم. تا ۱۱ آگوست، گزارش‌های مرکز ملی آمار سلامتی CDC اعلام کرده‌اند بیش از ۳۵۰ کودک (از ۷۴ میلیون کودک) در سراسر ایالات‌متحده، از ابتدای همه‌گیری بر اثر این ویروس جان خود را از دست داده‌اند. (برای اینکه بتوانید نسبتی در ذهن‌تان برقرار کنید می‌گویم که ما در ایالات‌متحده بیش از ۶۰۰ هزار بزرگ‌سال را در اثر کووید‌۱۹ از دست داده‌ایم و بزرگ‌سالان بالای ۸۵ سال، بیش از ۶۰۰ برابر کودکان در معرض مرگ ناشی از این بیماری هستند.) بستری‌شدن کودکان در مناطقی که نسبت واکسیناسیون پایین دارند، رو به افزایش است. عارضه کووید طولانی (که در کودکان، لااقل تا پیش از گونه دلتا، پدیده چندان شایعی نبود) می‌تواند علائم پایداری برای برخی جوانان سالم ایجاد کند. اما داده‌های متفرق و پیام‌های گیج‌کننده‌ای که از CDC و جاهای دیگر مدام به گوش مردم می‌رسد، وحشتی همگانی، خصوصاً میان والدین ایجاد کرده است. روایت «جوان‌تر، بیمار‌تر، سریع‌تر»، که ادعا دارد گونه دلتا به شدت و در سنین پایین‌تر افراد را آلوده می‌سازد، سرتاسر خبرهای تلویزیونی و رسانه‌های جمعی را پر کرده است. همچنین اخبار و داده‌های ضد و نقیض، این فرصت را برای افراد ناراضی، تبلیغ‌کنندگان ضد‌واکسن، و دیگرانی ایجاد کرده است که اطلاعات غلط را که به اضطراب والدین بیشتر دامن می‌زند، منتشر کنند.

 

ترس‌ها همه‌شان هم غیر‌منطقی نیستند. بعضی از این ترس‌ها برای بقا لازم و ضروری‌اند. وقتی والدین یا هر کسی با تهدیدی واقعی برای امنیت فرزندش روبرو می‌شود، هورمون‌های استرس در خونش جریان می‌یابند و این امکان را به او می‌دهد که از خطر دوری کرده و هوشیاری خود را حفظ کند؛ هم‌چنان که هورمون‌های استرس، این گونه افراد را مستعد عکس‌العمل نشان‌دادن فوری به تهدید پیرامون‌شان می‌کنند. در طول همه‌گیری کرونا، هوشیاری فرد برای تفسیر و پاسخ به جریان مداوم اطلاعات جدید، فاکتوری مهم و مورد نیاز بوده است.

 

با این حال سیم‌کشی دائم هم هزینه‌بردار است: ازین روست که افکار منطقی پس از چندی رو به کمرنگ‌شدن می‌روند. و نتیجتاً تحمل ریسک افراد کاهش می‌یابد. پس از چندی، غریزه‌مان جهت محافظت از تغییرات، در حالت اُور‌دِرایو (فرامحرک) قرار می‌گیرد. ما الگوهای فکری ابتدایی را با حالت‌های سیاه و سفید (مدرسه تا زمانی که تمام بچه‌ها واکسینه نشده‌اند، ایمن نیست) و فاجعه‌آمیز (آب‌ریزش بینی فرزندم حتماً به بستری‌شدنش در بیمارستان می‌انجامد) پیش‌فرض می‌گیریم. همچنین که ما درگیر نوعی فیلترینگ هستیم؛ یک اعوجاج شناختی که به موجب آن، انبوهی از اطلاعات را کلاسه‌بندی کرده و به ایده‌های خاصی که ترس شخصی را تقویت می‌کنند، چنگ می‌اندازیم (پس از خواندن پستی که پزشک ICU در فیس‌بوکش قرار داد، دیگر شک ندارم فرزند من هم به کووید مبتلا خواهد شد).

غوطه‌خوردن مدام در آب سمی، و عدم اطمینان و ترس دائمی در وجود فرد، می‌تواند او را به فردی کاملاً بیمار تبدیل کند _‌چه این بیماری نتیجه خستگی و بی‌خوابی باشد، چه تحریک‌پذیری عصبی و چه فرسودگی شغلی. و وقتی فرزندان‌مان می‌شنوند که درگیری فکری ما به دلیل پردازش و نگرانی دائم از شرایط آنهاست بی‌دریغ رو به نگرانی و فرسودگی می‌گذارند. رفع یک تهدید، آن هم با چنین حالت وسواس‌گونه‌ای، نه‌تنها کمکی به سلامتی فرزندمان نمی‌کند، بلکه ما را نیز از شناخت نیازهای وسیع انسانی باز‌می‌دارد. شاید خود من هم چنین وسواس‌های فکری دائمی داشته باشم (این را از بچه‌هایم بپرسید که قطعاً متوجه شده‌اند اگر حقیقت داشته باشد).

بازیابی تفکر منطقی، در میان عدم اطمینان مداوم، کار بسیار سختی بوده، اما برای سلامتی‌مان کاملاً لازم و ضروری‌ست. والدین ابتدا باید شواهد علمی مرتبط با گونه دلتا را مورد بررسی قرار دهند. ما باید روایات داخلی‌مان را در مورد فرزندان خود، با واقعیات چشم‌انداز سلامت عمومی محلی‌مان تطبیق داده و موضوع را با متخصصان معتبر در میان بگذاریم.

 

در مرحله بعد نیز باید این واقعیت را بپذیریم که خطر در همه‌جا وجود دارد. کودکان با بی‌شمار تهدید جدی در زمینه سلامتی‌شان مواجه بوده و هستند؛ انواع و اقسام بیماری‌های جسمی و روانی و نیز تصادفات غیر‌مترقبه. تصادفات رانندگی سالانه باعث مرگ بیش از هزار امریکایی زیر ۱۵ سال می‌شوند. با این حال ما این خطر را پذیرفته‌ایم. و هر خبری در مورد تصادف جدید که می‌شنویم هم باعث نمی‌شود نظرمان در این مورد تغییر کند.

 

زمانی که بیمارانم از من در مورد بی‌خطر یا خطرناک‌بودن فعالیتی خاص سؤال می‌کنند، پاسخ من اغلب یک بله یا خیر قطعی نیست. مطلق‌گرایی به خودی‌خود می‌تواند آسیب‌رسان باشد. در عوض این کار، من از تک‌تک بیمارانم در مورد شرایط خاص‌شان سؤال می‌کنم و سعی می‌کنم با ارائه توصیه‌هایی در مورد خطرات و مزایای هر روش، به آنها در تصمیم‌گیری یاری برسانم. همان‌طور که ترس را نمی‌توان از بین برد، خطر نیز بحثی انکار‌ناپذیر است. و تنها می‌توان با تمهیداتی آن را تا حد امکان کاهش داد. سلامتی همگی ما برآمد مجالی است که به ترس داده‌ایم تا در شرایط لازم از جان‌مان محافظ کند.

به همین ترتیب، پیروزی بر کووید‌۱۹ مستلزم پذیرش واقعیت خطرناک پیرامونی، پرهیز از اعمال عجیب‌و‌غریب جهت خودداری از خطر و لذت از مواهب لحظه حال است. مثلاً اینکه اگر من پسرم را از رانندگی در طول شب منع می‌کردم، ممکن بود کارش را از دست بدهد _‌و یا بدتر از آن تصور کند که من به قابلیت‌هایش شک دارم.

 

 

 

ارسال نظر
  • تازه‌ها
  • پربازدیدها
پیشنهاد سردبیر

در گفت‌وگوی فراز با ناصر نوبری، آخرین سفیر ایران در شوروی بررسی شد:

برد و باخت ایران در جنگ اوکراین | جمهوری باکو دست‌ساز استالین است

زندگی

هفت‌خوان خرید گوشی‌های اپل در ایران

به دار و دسته آیفون‌دارها خوش آمدید!