
نگاهی به نحوه نامگذاری کوچهها به نام هنرمندان در تهران
یک کوچه به نامت میکنم، به شرط آن که مرده باشی!
خسرو شکیبایی هم صاحب کوچه شد. در حد فاصل میان خیابان فلسطین جنوبی و برادران مظفر. چهارده سال بعد از فوت، بی سرو صدا و حتی بدون اطلاع خانوادهاش. او که نامش چون دیگر نامداران علمی، ورزشی یا هنری این مرز و بوم روزگاری بر سر زبانها بود اما حال روی کوچهها جامانده است.
خسرو شکیبایی هم صاحب کوچه شد. در حد فاصل میان خیابان فلسطین جنوبی و برادران مظفر. چهارده سال بعد از فوت، بی سرو صدا و حتی بدون اطلاع خانوادهاش. او که نامش چون دیگر نامداران علمی، ورزشی یا هنری این مرز و بوم روزگاری بر سر زبانها بود اما حال روی کوچهها و خیابانها جامانده است.
این اقدام از دورههای پیشین شورای شهر تهران در دستور کار بود. اولبار در اسفند ۹۶ و تغییر نام خیابان نفت به دکتر مصدق. شاید با یک نگاه کلی، این نامگذاریها برای مردمی که دغدغه فرهنگ و هنر دارند، مثبت و مسرتبخش بوده و هست. هرچند که چون هر اقدام تازه، این فعل نیز بی حاشیه نبود. گاه از باب نامگذاریهایی که مطابق سلیقه طیفی خاص نبودند! و گاه از منظرِ اینکه هویت یک منطقه و محله و ساختار یک خیابان و کوچه در طول سالیان سال به وجود آمده و این نامگذاری ها گاه مغایر با این مساله تعبیر شد.
تا این لحظه این تفکر همواره در ذهن هنرمندان و عموم مردم جامعه وجود داشته که انگار این نامگذاریها جنبه رفع تکلیف پیدا کرده و فارغ از کیفیت، بانیان آن بیشتر در پی آن بوده و هستند تا این فعل به هر شیوه و با هر سطح کیفی انجام شود تا به بِیلان کاریشان این را هم علاوه کنند. روندی که ممکن است ذات مثبت و درست یک تصمیم را دچار اشکال کرده و نمودِ بیرونی آن در اذهان عمومی و سطح شهر را نسبت به هدفی که برای آن تعریف شده دچار نتیجه ای عکس کند.
دیدگاه تان را بنویسید