پنجشنبه ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ 28 March 2024
شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۸:۳۴
کد خبر: ۴۵۸۳۸
بررسی برنامه زاکانی در گفتگو با میثم بصیرت، استاد دانشگاه شهرسازی دانشگاه تهران

به «روح شهر» اعتقاد داری؟!

به «روح شهر» اعتقاد داری؟!
علیرضا زاکانی، مانند اغلب مسئولان کشور، در مسئولیتی که بر عهده گرفته، یعنی شهرداری تهران، تخصص خاصی ندارد، وی یک پزشک است، پیش از آن‎که هر مسئولیت دیگری داشته باشد؛ البته زاکانی فعالیت‎ها و مسئولیت‎های مختلفی داشته که تقریبا هیچ ارتباطی با تخصص دانشگاهی وی نداشته‌اند؛ نتیجه آن‎که برخی از افراد که دست‎شان به بدنه دولت و حاکمیت می‌رسد و می‌توانند مسندی برای خود تدارک ببینند، آن مسئولیتی را برمی‌گزینند که «دوست» دارند؛ هم‌چنان که علیرضا زاکانی خود گفته است: «در صحبت با رئیس‎ جمهور، ایشان پیشنهاد وزارت رفاه، وزارت بهداشت و یا ریاست دفتر ریاست‎ جمهوری را مطرح کردند. بین حضور در شهرداری و حضور در کابینه نتیجه گرفتم که در شرایط کنونی و افزایش نارضایتی‌های مردم از شهرداری، در شهرداری تهران حاضر شوم.»

 

زنده کردن روح شهر با «الگوی جدید»

چنین به نظرمی‌رسد که زاکانی از قبل برای حضور در شهرداری برنامه داشته است: «در برنامه خود نیاز تهران به تحول فرهنگی و اجتماعی را طرح کردم و برنامه‌ای برای زنده کردن روح شهر با نگاه جدید را ارائه دادم. به آقای رئیسی گفتم برای رفع مشکلات تهران نیاز به کمک ۳ قوه است و ایشان گفت شما بروید شهرداری، من هم کمک می‌کنم مشکلات کمتر شود.» گرچه به زاکانی قول داده شده که هر سه قوه، همراه وی خواهند بود، اما با توجه به برنامه خاصی که وی برای تهران دارد، به نظر نمی‌رسد شهردار، بتواند ایده بهشتی شدن تهران را عملی کند.

 

یکی از مهمترین برنامه‌های زاکانی در مورد زنده کردن روح شهر تهران، تمرکز بر بافت‌های فرسوده و به گفته خودش، کوچ دادن مردم از این بافت‌ها برای بازسازی است. وی در این رابطه شهرک اکباتان و آپادانا را مثال می‌زند و می‌گوید که مردم آن نواحی هم کوچ داده‌اند! در حالی‌که باید یادآور شد، این دو شهرک نه در منطقه مسکونی، بلکه در زمین‌های بایر اطراف تهران ساخته شدند و سپس واحدهای این دو شهرک در اختیار مردم قرار گرفتند!

این برنامه با عملی شدن فاصله زیادی دارد

میثم بصیرت، استاد دانشگاه شهرسازی دانشگاه تهران درپاسخ به پرسش «فراز» در مورد برنامه زاکانی که از آن با نام «الگوی جدید» سخن می‎گوید و بازسازی بافت فرسوده و کوچاندن مردم، ابتدا اشاره می‌کند که می‎گوید دراین مورد نمی‎توان از تعبیر «کوچ» استفاده کرد، جابه‎جایی، منظور را بهتر می‎رساند. بصیرت می‌گوید من خیلی در جریان برنامه آقای شهردار قرار ندارم. اما به هرحال هر فردی که وارد شهرداری می‌شود، معمولا یک مدل نظری در ذهن دارد، اما وقتی که سخن از ترمیم بافت‌های فرسوده شهر تهران پیش می‌آید، انتظار ما در این مورد بسیار بالا می‌رود، چرا؟ چون این مسئله یکی از مشکلات اساسی شهر تهران است. درتهران، حدود ۱۵درصد جمعیت معمولا مستضعف و کم برخوردار در بافت فرسوده زندگی می‌کنند، طبیعی است که هرکس که بخواهد به‌عنوان مدیر و شهردار تهران کار بکند، برای این میزان از جمعیت باید طرح و مدلی داشته باشد. «کوچ» دادن مردم، یکی از راهکارهای بین‌المللی برای بازسازی شهری است، اما نه باعنوان کوچ، بلکه باید از جابه‌جایی جمعیت سخن بگوئیم؛ آن‌هم به این ترتیب که باید یک مکان موقت با امکانات خاص، برای اسکان جمعیت در نظر گرفته شود و پس از آن‌که مساکن قبلی آنان بازسازی یا به‌سازی شد، اینان مجددا به خانه‌های خود بازگردند.

 

جابه‌جایی مشکلا خاص خود را دارد

 

میثم بصیرت تاکید دارد که نمی‌توانیم در مورد حتی بازسازی یا به‌سازی بافت‌های فرسوده، به جابه‌جایی اجباری فکرکنیم؛ به نظر می‌رسد در این برنامه بر جابه‌جایی اجباری تاکید شده، این نوع جابه‌جایی مشکلات و پیچیدگی‌های قانونی و شرایط خاص اجتماعی خودش را دارد. سوال من این است که این جابه‌جایی چگونه قرار است اتفاق بیفتد؟ برای اسکان این میزان جمعیت، باید یک مجموعه پشتیبانی و جایی از پیش آماده شده باشد، ما در تهران چنین ظرفیتی نداریم. فقط در برخی مناطق، مکان‌هایی داریم برای جابه‌جایی موقت در مواقع بحران. مورد بعدی مالکان این مکان‌ها هستند، طبعا در اغلب نقاط شهر که بافت فرسوده دارند، نه خود مالکان، بلکه مستاجران زندگی می‌کنند، این جابه‌جایی در مورد مستاجران ممکن نیست، مستاجر سرپناهی اجاره کرده و جابه‌جایی مستاجر موضوعیت ندارد، این مالک است که باید جابه‌جا شود. من فکر می‌کنم اساسا در مورد ترمیم و بازسازی بافت‌های فرسوده، نوعی سوءتفاهم وجود دارد. شهرداری که شورای شهر وی را انتخاب کرده، صرفا ایده‌های ذهنی خود را بیان کرده، و در گفت‌وگو با متخصصان این حوزه، دریافت خودش را گفته، جابه‌جایی و نه کوچ، امری رایج است، اما فرآیندی پردردسر است و نیازمند برنامه‌ریزی‌های دقیق، چون عواقب و پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و زیست‌محیطی در پی دارد. من فکر نمی‌کنم این مدل شهرسازی، بتواند با این شیوه، قابلیت اجرایی داشته باشد، چون ابتدا باید یک مدل محوری برای بازسازی وجود داشته باشد، از سال‌های پیش در تهران بازسازی یا به‌سازی مشارکتی صورت گرفته است. تغییر نگاهی که قرار است در بازسازی و نوسازی یا همان «الگوی جدید» شهردار جدید، اتفاق بیفتد باید با معیارها و مقیاس‌های جهانی انجام بگیرد.

 

احتمالا این مدل ذهنی شهردار تنها در حد یک گفت وگو بوده است!

بصیرت معتقد است این مدل ذهنی در مورد جابه‌جایی مردم و بازسازی بافت‌های فرسوده شهر، تنها یک گفت‌وگوی معمولی بوده و کلیت آن مطرح شده است، و جزئیات این طرح به‌طور کامل در نظر گرفته نشده و در مورد آن کارشناسی نشده است؛ افراد آگاه باید بتوانند شهردار را در مورد این طرح توجیه کنند، چون من فکر نمی‌کنم انجام این کار، آن‌طور که وی عنوان کرده عملی باشد؛ می‌دانیم که خزانه دولت خالی است، شهرداری 55 هزارمیلیارد تومان بدهی دارد که به تیم بعدی شهرداری منتقل خواهد شد.در چنین شرایط زمانی و مکانی امکان انجام چنین کاری وجود ندارد.

 

توجه به پیچیدگی های سیاسی جابه جایی

جابه‌جای جمعیتی می‌تواند تبدیل به یک عامل جدی برای نارضایتی مردمی شود که اغلب کم برخودار و فقیرهستند، در حالی‌که این افراد سبد رای شورا هستند و شورای شهر تهران با اتکا به رای این مردم روی کار آمده. به همین دلیل من فکر نمی‌کنم به این راحتی بتوان از جابه‌جایی جمعیت مستضعف و اجاره‌نشین که در این بافت‌ها سکونت دارند، صحبت کرد.من فکر می‌کنم در این مدل ذهنی زاکانی که آن‌را تا حدودی درست تشخیص داده، باید یک بازنگری انجام شود.  

 

مشکل شهر تهران؛ تولید مجدد بافت فرسوده!

در بسیاری موارد در تهران به نام بازسازی و به‌سازی، تولید مجدد بافت فرسوده اتفاق افتاده است. یعنی متولیان و مجریان امر، نتوانستند یک معماری و ساختار استاندارد و هماهنگ در این رابطه به‌وجود آورند، و استاندارد مصالح به کار رفته و نوع ساخت و سازهای تازه در شهر هنوز مبهم است. در برخی موارد هم از همان مصالحی استفاده شده که حاصل تخریب خود بافت قدیمی بوده، در واقع فقط ساختمان از یک واحدی به چند واحدی تبدیل شده، اما از مصالح کهنه و فرسوده استفاده شده است و این نوع ساختمان‌ها معمولا فاقد خدمات مختلفی از جمله پارکینگ و فضای باز هستند.

این‌که زاکانی به مواردی چون اکباتان و آپادانا اشاره کرده، تا حدی نشانگراین است که وی مدل نظری روشنی دارد، این‌که می‌خواهد به جای بافت‌های فرسوده مجموعه‌سازی کند؛ مجموعه‌سازی به معنای ایجاد گروه‌های شهری هماهنگ و ارزشمند. در مورد اکباتان اشاره کردیم که این مجموعه در اراضی بیرون تهران ساخته شده، و آقای گلزار طراح و معمار این شهرک، همواره جزو سرآمدان ساختمان‌سازی در کشور ما بود و خروجی فعالیت وی، شد چنان شهرکی با چنان امکاناتی. اما پس از اکباتان کمتر معماری با مدل نظری در این حد پا به عرصه گذاشته و اصلا چنین مدلی شکل نگرفته است. چون مسئله و مشکل اصلی در چنین مجموعه‌سازی‌هایی، مسائل مالی و در نظر گرفتن جوانب استاندارد است. با این وضعیتی که شهرداری امروز دارد، امکان چنین مجموعه‌سازی‌هایی وجود ندارد، مگر این‌که از نظر مالی برای شهرداری فرجی حاصل شود و این سازمان بتواند منابع کارشناسی زبده را در این زمینه به کار گیرد.

 

نباید اشتباه پروژه نواب تکرار شود

 زمانی که کرباسچی سکاندار شهرداری تهران بود، پروژه نواب کلید خورد و بافت‌های فرسوده، تخریب و مجموعه آپارتمان‌هایی به شکل فعلی ساخته شد؛ بصیرت معتقد است، هدف از ساخت این مجموعه در نواب، ساختمان‌سازی صرف نبود؛ نواب ساخته شد برای این‌که بزرگراه نواب ساخته شود و مسیر دسترسی به فردوگاه بین‌المللی امام خمینی به بافت مرکزی شهر تهران، ایجاد شود.خروجی پروژه هم به‌طور کامل اتفاق نیفتاد. مشابه چنین پروژه‌ای در شهر پاریس انجام شد، بلندمرتبه‌سازی اتفاق افتاد، و سیستم استاندارد مجموعه شهری خاص خودش را دارد. اما مجموعه نواب فضاهای خدماتی و تفریحی ندارد. ضمن این‌که این مجموعه در معرض آلودگی صوتی بزرگراه هم قرار دارد که نوعی اشتباه معماری است. نواب عملا یک پروژه ناموفق است و کلاس نوسازی یا به‌سازی را در خود ندارد.  

 

ارسال نظر
  • تازه‌ها
  • پربازدیدها
پیشنهاد سردبیر

در گفت‌وگوی فراز با ناصر نوبری، آخرین سفیر ایران در شوروی بررسی شد:

برد و باخت ایران در جنگ اوکراین | جمهوری باکو دست‌ساز استالین است

زندگی

هفت‌خوان خرید گوشی‌های اپل در ایران

به دار و دسته آیفون‌دارها خوش آمدید!