پنجشنبه ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ 25 April 2024
شنبه ۰۲ بهمن ۱۴۰۰ - ۰۶:۵۳
کد خبر: ۴۹۹۹۴

مردی که پوتین از او وحشت دارد...

مردی که پوتین از او وحشت دارد...
ناوالنی در تبعید تنها در حکم خرمگسی مزاحم است که نادیده گرفتنش برای پوتین هیچ کار سختی نیست. در زندان او یادآور آن چیزی‌ست که روسیه به آن تبدیل شده و نماد آزادی‌هایی است که این کشور از دست‌شان داده.
نویسنده :
مونس نظری

سیمون شوستر

 

در یک صبح سرد ماه نوامبر، خانواده الکسی ناوالنی، رهبر اپوزیسیون روسیه، برای ملاقات با او به مجموعه زندان‌های شماره ۲ مراجعه کردند. رانندگی از مسکو دو ساعتی طول کشید؛ هر چند بخش‌هایی از این سفر شبیه یک جور سفری در زمان و به گذشته بود. با خروج از بزرگراه و از پایتخت فناوری پیشرفته روسیه، جاده‌ها به مرور شیارهای عمیقی برداشته بودند. بلوک‌های آپارتمانی جای خود را به کلبه‌های چوبی داده بودند و پیرزن‌هایی با کت‌های گل‌و‌گشاد کنار جاده دیده می‌شدند که در حال فروش سبزیجات باغچه‌هاشان بودند.

 

مقابل دروازه‌های زندان، همسر ناوالنی و والدینش چند کیسه مواد غذایی را به اتاق انتظار حمل کردند... جایی که تلفنی قدیمی بهشان اجازه داد ملاقات خود را به نگهبانان اعلام کنند. طولی نکشید که زندانی برای ملاقات آنها به بیرون هدایت شد. لاغر به نظر می‌رسید. صورتش ریز شده بود انگار و لبخندی پهن بر لب داشت که با کلاه زندان قابش گرفته بودند. ده ماه از زندانی شدن ناوالنی می‌گذشت و بیش از یک سالی هم می‌شد که او را با ماده‌ای شیمیایی مسموم کرده بودند. اثرات ماده شیمیایی دیگر روی سیستم عصبی او دیده نمی‌شدند و دست‌هایش نیز دیگر نمی‌لرزیدند. همسرش یولیا ناوالنیا به من گفت: «او خوب به نظر می‌رسید... بی هیچ تغییری.»

 

این تصمیم خود ناوالنی بود که در زندان باشد... او می‌گوید در این زندان خاص... با نگهبانان خاموشش و پنجره‌هایی که حس زندگی را در یک جعبه کفش به آدم القا می‌کنند. او خودش تصمیم گرفت به روسیه برگردد و کاملاً هم از کاری که دولت می‌خواست با او انجام دهد، آگاه بود. او از زمان تبعید موقت خویش، و تقریباً یک سال پیش تصمیم گرفته بود تحت بازداشت رژیمی قرار بگیرد که متهم شده است به قتل او... سمی که نتوانسته بود ناوالنی را بکشد... و حتی اندکی هم تغییرش نداده بود.

 

ناوالنی از درون زندان خویش هنوز در حال اداره شبکه‌ای از مخالفان است که وقف برکناری رئیس‌جمهوری ولادیمیر پوتین هستند. هسته‌های مفتاومتی که رهبران ارشدشان از قوانین روسیه فراری‌اند... گرچه در حال گزارش این داستان، پیدا کردن آنها برای من هیچ کار سختی نبود. کسانی با من ملاقات کردند که در نیویورک‌سیتی کمک مالی جمع‌آوری کرده و در واشنگتن لابی می‌کردند. دیگرانی هم بودند که استودیویی تلویزیونی را در اروپای شرقی، در فاصله کمی در خارج مرزهای اوکراین ساخته بودند و برای میلیون‌ها دنبال‌کننده‌شان در داخل روسیه برنامه پخش می‌کردند.

 

بدین ترتیب من شروع کردم به دریافت نامه‌هایی دست‌نویس از مجموعه زندان‌های شماره ۲ مجازات. ناوالنی در اولین نامه‌ی ماه اکتبر گذشته بهم گفت: «لطفاً سؤال‌هاتان زیاد نباشند. در اینجا زمانی برای نوشتن وجود ندارد. همان‌طور که به سختی می‌شود برگی برای نوشتن پیدا کرد.» اما از پاسخ‌های بسیطی که او می‌داد حتی تصور این محدودیت‌ها نیز ممکن نبود. حدود دوجین برگه خط‌کشی شده با خطی روسی که شتاب‌زدگی‌شان هویدا بود. اولی با حالتی طناز همراه بود... انگار که او همان مخالفی است که کماکان در حال اضافه کردن ایموجی به صفحات وبلاگ سیاسی خویش است.

 

تبادل نامه میان ما در اواسط ژانویه اتفاق افتاد و مصادف شد با زمانی پر‎تنش در اروپا. مدت کوتاهی پس از دیدار خانواده ناوالنی از او، پوتین شروع به تمرکز ارتشش در نزدیکی مرز غربی روسیه کرد... نیروها آنقدری بودند که برای آغاز حمله به اوکراین کفایت کنند. دولت بایدن که تلاش کرده بود روس‌ها را ناامید کند، دستاوردی نداشت جز بن‌بستی که هم‌آمیخته بود با احیای جنگی سرد. فرستادگان دو ابر‎قدرت هسته‌ای جهان، هفته‌ها تهدیدها و خواسته‌هاشان را با هم ردوبدل می‌کردند. منظره‌ای که ناوالنی را به وحشت انداخت. او در نامه‌ای که چهاردهم ژانویه بهم نوشت، گفت: «غرب بارها و بارها در دام‌های کودکانه و ابتدایی پوتین افتاده است. نفسم بند می‌آید از اینکه می‌بینم پوتین چطور ترفندی تکراری را بارها و بارها علیه امریکا به کار می‌گیرد.»

 

سخنگوی شورای امنیت سازمان ملل در پاسخ به انتقادات ناوالنی به من گفت که ایالات‌متحده زندانی شدن او را «دارای انگیزه سیاسی و یک بی‌عدالتی فاحش» می‌داند. او همچنین افزوده بود که راهبرد ایالات‌متحده در گفتگوهایش با پوتین این بوده است که روسیه «چارچوبی دیپلماتیک» ارائه دهد... امریکا به وضوح به روسیه نشان داده است که تهاجم به اوکراین «هزینه‌هایی سنگین و طاقت‌فرسا» برخواهد داشت.

 

شمار کمی هستند که پوتین را به اندازه ناوالنی، طولانی و با وسواس مورد مداقه قرار داده باشند. او در نامه‌های خود سعی می‌کند توضیح بدهد که چه انگیزه‌ای برای رئیس‌جمهور روسیه ایجاد می‌کند و پوتین از چه چیز وحشت دارد. این چیزی نیست که او ادعای نگران‌بودنش را داشته باشد: استقرار نیروهای ایالات‌متحده در شرق اروپا، یا احتمال پیوستن اوکراین به ائتلاف ناتو. ناوالنی می‌نویسد: «امریکا به جای نادیده گرفتن این خزعبلات، دستور کار پوتین را می‌پذیرد و برای ساماندهی جلسات‌شان دوندگی می‌کند. درست مثل یک بچه‌مدرسه‌ای که ترسیده باشد یک سال‌بالایی او را مورد آزار و اذیت قرار دهد.»

 

 آنچه پوتین ازش وحشت دارد، دقیقاً همان چیزی است که جنبش ناوالنی به دنبال آن است _‌تغییر قدرت در روسیه و به دنبال آن بیرون کردن طایفه فاسد الیگارشی و جاسوسان آن. این ناتو نیست که خواب شب را از پوتین گرفته، بلکه فضای مخالفت دموکراتیک است که پوتین در امتداد مرزهای خود به آن مجال جولان داده است. ناوالنی استدلال می‌کند که این وحشت همان چیزی‌ است که هدایت‌گر تمام درگیری‌هایی است که غرب به راه انداخته. او می‌نویسد: «پوتین برای تحکیم قدرت خود در درون کشور و انسجام نخبگان، دائماً به این اقدامات افراطی و برگزاری جنگ‌ها نیاز دارد... جنگ‌های واقعی، ترکیبی، مجازی و یا فقط مواجهه در لبه جنگ؛ همان اتفاقی که حالا شاهدش هستیم.»

 

ناوالنی به جای تشکیل مذاکرات و حتی دادن امتیاز، از ایالات‌متحده درخواست می‌کند کرملین را از بیرون تحت فشار قرار دهند و فشارهای داخلی را نیز به او و حامیانش بسپارند. او اعتقاد داشت که این چینش، در نخبگان اطراف پوتین شکاف ایجاد می‌کند و باعث می‌شود طرفداران ناوالنی آن را «روسیه زیبای آینده» بخوانند... روسیه‌ای آزاد... دموکراتیک و در صلح و صفا با همسایگان خود و همین‌طور غرب.

 

این شعار، زشتی و پلشتی طریق براندازی دیکتاتورها را از بین می‌برد. روس‌ها برای پیدا کردن مثال لازم نبود راه دور بروند. اوایل ژانویه تظاهرات در قزاقستان، یک حکومت خودکامه نفت‌خیز را در جنوب روسیه در نوردید. ساختمان‌های دولتی به آتش کشیده شدند. ده‌ها پلیس و معترض به قتل رسیدند. رئیس‌جمهور قزاقستان به نیروهای امنیتی خود دستور شلیک صادر کرد. و خواستار کمک روسیه و متحدانش شد. در عرض چند ساعت، پوتین هزاران سرباز را برای سرکوب این قیام اعزام کرد... سرکوب موفقیت‌آمیزی بود. اعتراضات فروکش کرد.

 

در نامه‌هایی که میان‌مان رد و بدل شدند، از ناوالنی درباره چشم‌انداز چنین خشونت‌هایی در روسیه سؤال کردم و اینکه آیا او آن را بهای تغییر، پس از حکومت ۲۱ ساله یک نفر می‌داند یا خیر... او در جوابم نوشته بود: «مسیر ما همیشه هم آراسته و گل‌و‌بلبل نبوده است.»

 

ناوالنی در شهرهای پادگانی به دنیا آمد و بزرگ شد و با پدرش (که افسر شوروی بود و چندان اعتقادی هم به سیستمی که  به آن خدمت می‌کرد، نداشت) مدام از شهری به شهر دیگر نقل‌مکان می‌کرد. این سیستم، زمانی که ناوالنی هنوز یک نوجوان بیش نبود، از هم پاشید. او پس از تحصیل در رشته حقوق، اولین بار طعم سیاست را به عنوان عضوی از حزب یابلوکو (گروهی از لیبرال‌های میلکوتاست که مادر اقتصاددانش از آن حمایت می‌کرد) چشید. مادر ناوالنی یک بار در مورد جوانی فرزندش به یک مجله روسی گفته بود: «ما خوب زندگی کردیم. منظورم این است که ما فقیر بودیم... درست مثل بقیه.»

 

اولین بار دوازدهم سال‌ام بود که ناوالنی را در مسکو ملاقات کردم. قامتش بلند و خمیده بود و کمی لرزش داشت... چشمانش سرد و یخی بودند. او تنها ناراضی سازمان‌دهی‌شده‌ای بود که آنقدر محبوبیت داشت که حتی از راه دور هم تهدیدی برای حکومت پوتین محسوب شود. مقر او آن زمان دفتری محقر بود با مبلمانی ارزان‌قیمت... دفتر سقفش کوتاه بود و در فلزی سنگینی داشت. گروه فعال ناوالنی، این کارکنان بنیاد مبارزه با فساد، در اتاق‌هایی تاریک روی لپ‌تاپ‌ها خمیده بودند. ناوالنی آن دفتر را در سال ۲۰۱۱ تأسیس کرده بود تا از ضعف اصلی‌ای که در سیستم پوتین می‌دید استفاده کند: طمع سیری‌ناپذیری که او و درباریانش داشتند.

 

این بنیاد در رسانه‌های اجتماعی به دلیل افشاگری‌های بی‌نظیری که انجام داد، شهره شد. گزارش‌های آن اغلب بر مبنای حساب‌رسی‌های قانونی و سوابق بانکی بودند. برخی‌شان از فیلم‌های گرفته شده به وسیله پهپادها از ویلاهای ایتالیایی متعلق به زیردستان پوتین استفاده کردند. برخی دیگر شواهدی را از عکس‌هایی که این مقامات یا بستگان‌شان در فضای مجازی منتشر کرده بودند و یا یک قایق تفریحی و ساعت‌های لوکسی که به رخ کشیده بودند‌شان جمع‌آوری کردند. یکی از تکنوکرات‌ها عادت داشت با هواپیمای شخصی‌اش کورگی‌ها (سگ‌های خانگی) را به نمایشگاه سگ‌ها می‌برد. ناوالنی در ویدئوهای خود این یافته‌ها را به سبکی نامحترمانه و کارآگاهی به نسل یوتیوب ارائه کرد.

 

اواخر سال ۲۰۱۱، زمانی که موج گسترده اعتراضات خیابانی برای دعوت به برگزاری انتخابات عادلانه آغاز شد، ناوالنی به موقعیت خوبی برای رهبری آنها دست پیدا کرد. وبلاگش طرفداران زیادی داشت و به خاطر سخنرانی‌های آتش‌زایش در خیابان‌ها شهرت پیدا کرده بود. او آن زمستان به یک نفر در انبوه جمعیت گفته بود: «من گلوی آن احشام را به دندان خواهم کشید.»

 

لفاظی‌های او بسیاری از مردم را به خشم آورد. لیبرال‌های روس از عشق ابتدایی ناوالنی به راست افراطی نگران بودند... خصوصاً یک جفت ویدئویی که او در سال ۲۰۰۷ منتشر کرد، آنها را به وحشت انداخت. تا حدی که یکی‌شان خواستار اخراج مهاجرین شد و آن دیگری هم نظامیان اسلام‌گرا را با حشرات (سوسک‌ها) مقایسه کرد. حزب یابلوکو، او را به دلیل این صحبت‌ها و دیگر «فعالیت‌های ملی‌گرایانه» اخراج نمود. متحدان پوتین، او را رادیکالی دستِ راستی و حتی یک فاشیست معرفی کردند.

 

در سال‌های ابتدایی کار ناوالنی، ساعت‌ها به بحث درباره دیدگاه‌های او می‌پرداختیم... مورد به مورد. معتدلانه! دستور کار او به نظر من راستِ میانه بود: او از حق داشتن سلاح، مرزهای قوی، و هزینه‌های کمتر دولتی حمایت می‌کرد _‌هیچ چیز رادیکال‌تر از جمهوری‌خواهی معمولی در تگزاس یا دموکراتی مسیحی در بایرن نیست. اما سیاست‌های ناوالنی را ایدئولوژی نبود که هدایت می‌کرد. او بیش از هر چیز خواستار تغییری دموکراتیک بود.

 

دولت توجه نشان داد. اولین بار در سال ۲۰۱۲، زمانی که دادستان او را به اختلاس چوب متهم کرد، تلاش نمود تا ناوالنی را به زندان بیندازد. پرونده‌ای که ناوالنی آن را «عجیب و پوچ» خواند و در عین حال بهانه‌ای به پلیس داد که آپارتمان و دفتر و حتی کارگاهی در خارج مسکو را که والدینش در آن سبدهای حصیری درست می‌کردند، بازرسی کند. بلافاصله پس از این حملات، ناوالنی مرا به دفترش دعوت کرد. کارکنان مقاومتی ناوالنی، محل را جستجو کرده و دوربینی را که توی دیوار پنهان شده بود و از درزی به میز ناوالنی دید داشت، پیدا کرده بودند. ناوالنی دوربین را به من نشان داده و سری تکان داده بود. او گفت: «این یک جنگ است. من می‌خواهم تمام دارایی‌های این جماعت را از چنگ‌شان دربیارم. پس تعجب نکنید وقتی با من این‌طور رفتار می‌کنند.»

 

چند ماه دادستان‌ها، اتهامات جدیدی را مطرح کرده و به ناوالنی و برادرش (اولگ) انگ دزدی از دو شرکت را زدند. هر دو مرد، در پرونده‌ای که دادگاه حقوق بشر بعدها آن را «ناعادلانه و خودسرانه» توصیف کرد، به سه سال و نیم زندان محکوم شدند. اولگ بیشتر این مدت را در سلول انفرادی گذراند و به آن چیزی تبدیل شد که برادرش آن را با عنوان «گروگان دولت روسیه» خطاب کرد. خلاصی الکسی ناوالنی اما راحت‌تر بود. دادگاه حکم او را به حال تعلیق درآورد. همان‌طور که یکی از روزنامه‌های هم‌سو با کرملین اشاره کرده است، قرار دادن ناوالنی پشت میله‌های زندان «می‌تواند او را به نسخه روسی از نلسون ماندلا تبدیل کند». با این حال آزاد کردن او نیز خطراتی در پی داشت. زمانی که ناوالنی در سال ۲۰۱۳، برای شهرداری مسکو نامزد شد، آمار رسمی ۳۰ درصد آراء را به او نسبت داد.

 

چند ماه بعد، انقلاب اوکراین به پوتین یادآوری کرد که یک رژیم چقدر سریع و راحت ممکن است سقوط کند. پس از آن، رئیس‌جمهور ویکتور یانوکوویچ، متحد او در کیف، توانست به سختی دو ماه مقاومت کرده و بعد با هلی‌کوپتر از کشور فرار کند... او نتوانست موج تظاهراتی که علیه فساد گسترده درگرفته بود، سرکوب نماید. پوتین، به این واقعه، با اعزام نیرو برای اشغال کریمه و آغاز جنگی جدایی‌طلبانه در شرق اوکراین پاسخ داد. در حالی که در خانه نیز به ساخت دفاع در برابر شورشی مشابه مشغول بود. تقریباً ۴۰۰ هزار پلیس جدید به استخدام نیروهای پلیس درآمدند، به علاوه یک افسر‎نگهبان آموزش‌دیده برای سرکوب ناآرامی‌های مردمی. فرمانده آن، یعنی محافظ قدیمی پوتین، بعدها هشداری شخصی به ناوالنی دارد و در پیامی ویدئویی اعلام کرد که با فرد مخالف «مثل تکه‌گوشت آب‌داری روی تخته قصابی» رفتار خواهد کرد.

 

ناوالنی که منصرف نشده بود در سال ۲۰۱۶، اعلام کرد که قصد دارد نامزد ریاست جمهوری شود. مقامات او را از انتخابات دور نگه داشتند. اما کمپین او به هر ترتیب دفاتری را در سرتاسر کشور راه انداخت. فعالان این کمپین‌ها هم در انتخابات محلی شرکت کرده، فساد موجود میان نخبگان منطقه را افشا می‌نمودند، و وعده روسیه دموکراتیک را ترویج می‌کردند. ناوالنی عمده وقت خود را صرف بازدید از دفاتر منطقه‌ای خودش در سراسر کشور می‌کرد و اغلب جماعت زیادی نیز به سویش جلب می‌شدند.

 

او در سفری استانی به شدت بیمار شد. در آگوست ۲۰۲۰، ناوالنی برای فیلم‌برداری ویدئویی درباره فساد به سیبری رفت. در پرواز خانه به مسکو، او به دبیر مطبوعاتی‌اش کیرا یارمیش گفت احساس عجیبی دارد و نمی‌تواند تمرکز کند. به چند دقیقه نکشید که پخش شد کف هواپیما... در حالی که از درد ناله می‌کرد و به سختی می‌توانست هوشیاری‌اش را حفظ کند. خلبان در اومسک فرود اضطراری کرد و ناوالنی به سرعت به بیمارستان منتقل شد. دو روز فشار عمومی منجر به این شد که پوتین به پزشکان اجازه انتقال ناوالنی به آلمان را بدهد. آزمایش‌های خون به سرعت علت بیماری ناوالنی را تأیید کردند: او با نوویچوک مسموم شده بود... سلاحی شیمیایی که اولین بار به دست دانشمندان شوروی ساخته شده بود و مطابق قوانین بین‌المللی نیز استفاده از آن ممنوع بود.

 

کارشناسان مشکوک شده بودند که سمی که لباس‌های ناوالنی بهشان آغشته شده، از طریق پوست او به جریان خونش ورود کرده است. وقتی در کنفرانسی خبری از پوتین در مورد این جنایت سؤال شد، موضوع را به شوخی کشیده و گفته بود: «کی به ناوالنی احتیاج دارد؟ اما اگر روسیه می‌خواست او را مسموم کند شک نداشته باشید کارش را تمام می‌کرد.»

 

ناوالنی زمانی که از کما بیرون آمد در تشخیص همسر و فرزندانش مشکل داشت. این سم به سیستم عصبی‌اش حمله کرده بود و بر حافظه و عملکرد حرکتی‌اش تأثیر گذاشته بود. همسرش بعدها در مورد هذیان و توهمات او به من گفت که یک بار لوله‌های IV را از رگ‌هاش کنده بود و ملحفه‌ها را خون گرفته بود. هفته‌ها گذشت تا دوباره یاد گرفت چطور از قاشق استفاده کند، بنویسد، راه برود و خودش را تمیز کند.

 

ناوالنی چند ماه پس از مسمومیت، آنقدری حالش خوب شده بود که فعالیتش را از سر بگیرد. تیم او در آلمان گرد آمدند تا این حمله را بررسی کنند. آنها با استفاده از تلفن فاش‌شده و سوابق سفر، به همکاری با چندین سازمان خبری و بلینگ‌کت (Bellingcat... که یک رسانه تحقیقاتی مستقر در لندن بود) برآمدند تا مهاجمان را که عمدتاً افسران امنیتی روسی بودند، شناسایی کنند. ناوالنی خودش با یکی از آنها تماس گرفته و وانمود کرده بود که از مقامات ارشد کرملین است. او در این تماس، از فردی که به احتمال زیاد خودِ قاتل هم بوده پرسیده بود که چرا این حمله نتوانسته ناوالنی را بکشد. مرد هم که نمی‌دانست با که حرف می‌زند جنایت را به تفصیل بازگو کرده و توضیح داده بود که مأموران مخفیانه وارد هتل ناوالنی در سیبری شده و سم را روی لباس زیر او مالیده‌اند.

 

مقامات روسی به ناوالنی هشدار داده بودند که پس از بازگشت به روسیه دستگیر خواهد شد، چون زمانی که در آلمان بوده با افسر آزادی مشروط خود تماس نگرفته است. با این حال در ۱۷ ژانویه ۲۰۲۱، ناوالنی و همسرش به مسکو برگشتند. ناوالنی مصرانه می‌گوید برایش انتخاب آسانی بوده. او برایم نوشت: «نه با دوستانم بحثی کردم و نه با همسرم در این مورد احساساتی شدیم. از لحظه‌ای که چشم باز کردم، مطمئن بودم که باید برگردم.»

 

در جریان کنترل پاسپورت در مسکو، چند افسر به ناوالنی نزدیک شده و او را از همسرش دور کردند. متحدان او دستورات اقدامات بعدی‌شان را خیلی روشن دریافت کرده بودند. خیلی زود یعنی تنها در عرض دو روز پس از دستگیری او، متحدانش، تحقیقات دیگری را که تیم‌شان در آلمان تدارک دیده بود، منتشر کردند. تحقیقاتی که مستقیماً پوتین را نشانه گرفته و او را به یک کاخ مخفی در ساحل دریای سیاه مرتبط می‌کرد. تیم ناوالنی برای فیلم‌برداری از این ملک، از هواپیمایی بدون سرنشین استفاده کرده بودند... کاخی که دارای یک پیست یخ زیرزمینی، دو سکوی هلی‌کوپتر، یک باغ، یک آمفی‌تئاتر و یک کازینو بود. در عرض چند روز، ۱۰۰ میلیون بار از این فیلم در یوتیوب بازدید شده بود. پوتین مالکیت این عمارت را تکذیب کرد. دوست دوران کودکی او که حالا میلیاردری شده است برای خودش، ادعا کرد که این تصاویر مربوط به کاخ اوست. با این حال این فیلم، هزاران تن از روس‌ها را تحریک کرد که در خیابان‌ها دست به اعتراض زده و شعار «پوتین دزد است!» سر بدهند. تظاهرات ضد فساد در بیش از ۱۰۰ شهر و شهرک در سراسر روسیه در آن آخر هفته برگزار شد.

 

پاسخ کرملین هم شدید و سخت بود. هزاران معترض دستگیر شدند و ده‌ها روزنامه‌نگار مستقل و رسانه‌ها در لیست سیاه «عوامل خارجی» دولت قرار گرفتند. هر کسی که با ناوالنی در ارتباط بود، از جمله وکلایش، خود را در معرض خطر قانونی دیدند. پدر مسن یکی از متحدان او به زندانی در قطب شمال فرستاده شد. در یک صبح بهاری در سال ۲۰۲۱، یک واحد ضدجاسوسی نظامی به خانه و دفتر ایوان پاولوف، یکی از اعضای تیم تحقیقاتی ناوالنی یورش برده و پرونده‌ها و وسایل الکترونیکی او را ضبط کردند. پاولوف در تماس تلفنی که از تفلیس گرجستان (جایی که با خانواده‌اش به آن فرار کرده بود) گرفت، به من گفت: «تمام چیزهای مربوط به ناوالنی حالا در معرض خطرند. ما داریم در مورد دشمن محرز و شماره ۱ پوتین صحبت می‌کنیم.»

 

ژوئن گذشته، دادگاهی در مسکو، بنیاد ناوالنی را به عنوان گروهی افراطی معرفی کرد. مطابق قوانین روسیه، این حکم همکاری با سازمان یا حمایت از آن را جرم می‌داند... وضعیتی قانونی درست مشابه داعش یا القاعده. شعبه‌های منطقه‌ای بنیاد تعطیل شدند. نیروهای امنیتی، کارکنان آن را تعقیب کرده و برخی‌شان را به افراط‌گرایی متهم کردند. بسیاری دیگر نیز از ترس دستگیر‎شدن از روسیه گریختند.

 

اندکی بعد، ناوالنی را به دفتر زندان شماره ۲ مجازات احضار کردند. درون دفتر، او با گروهی از مقامات مواجه شد که پشت میز کنفرانس نشسته بودند. تصویری از پوتین جوان، پشت‌سر آنها به دیوار آویزان شده بود. نگهبانی، سرسری پروپوزالی را از تغییر وضعیت ناوالنی در زندان قرائت کرد. اینکه دیگر قرار نیست با او مثل زندانی‌ای رفتار کنند که مستعد فرار کردن است. در عوض، ناوالنی از آن پس: افراطی، تهاجمی و مسئول تلقین و آموزش به همتایان خویش شناخته می‌شد... حضار به اتفاق آراء این تغییر را به تصویب رساندند.

 

از آن زمان، یک کاشی پلاستیکی کوچک، چیزی شبیه به یک زیور ارزان‌قیمت کریسمس به پای تخت ناوالنی چسبانده بودند. روی آن کلماتی مستعد جنایات تروریستی حک شده بود... چیزی که ناوالنی را به شدت خشمگین می‌کرد. او در نامه‌هایش می‌نویسد که پوتین کسی است که «دستور عملیاتی تروریستی _‌کشتن یک مخالف سیاسی» را صادر کرد. اما حالا این تخت من است که بهش برچسب تروریستی زده‌اند.

 

اوت گذشته، در اولین سالگرد مسمومیت ناوالنی، ایالات‌متحده گروهی از افسران امنیتی روسیه را به دلیل تلاشی که برای کشتن ناوالنی کرده بودند، تحریم کرد. بیشتر آنهایی که در تحقیقات پیرامون ناوالنی شناسایی شدند، جزء تحریم‌شدگان بودند. با این حال ناوالنی که از واکنش امریکا ناامید شده بود، برایم نوشت: «این‌ها تنها عوامل اراده پوتین هستند. ما از اینکه انقدر چشم چرخاندیم و دیدیم امریکا سرهنگ‌ها و ژنرال‌هایی را تحریم کرد که حتی یک پاپاسی خارج از کشور خود پولی ندارند، خسته شدیم. بهتر است بیفتیم دنبال پوتین و ثروتی که چمدان‌چمدان به بانک‌های خارجی می‌سپارد.» ناوالنی می‌نویسد: «خیلی ساده است. اگر می‌خواهید بر پوتین تأثیر بگذارید، ثروتش را نشانه بگیرید... چیزی که پشت‌سرتان را نگاه کنید می‌بینید.»

 

بنیاد ناوالنی، اوایل سال گذشته، پیغام مشابهی را به کاخ سفید ارسال کرده و خواستار تحریم ۳۵ نفر از مقامات ارشد روسیه و الیگارش‌های نزدیک به پوتین شد. این پیشنهاد از حمایت دو حزبی در کنگره برخوردار است... جایی که لیست سیاه: «ناوالنی ۳۵» نام گرفت. سرسخت‌ترین مدافع آن نیز ایالات‌متحده است. نماینده تام مالینوفسکی، دموکرات نیوجرسی و دیپلمات سابق در دولت اوباما. مالینوفسکی به من گفت: «بینش مرکزی ناوالنی این است که فساد، هم دلیل وجود رژیم پوتین است و هم بزرگ‌ترین آسیب‌پذیری سیاسی آن.»

 

دولت بایدن، حملات کرملین علیه ناوالنی و جنبش او را محکوم کرده است. اما از ابراز حمایت خویش از تغییر سیاسی در روسیه خودداری کرده و تحریم‌های پیشنهادی او را نیز اعمال نکرده است. یکی از خودی‌های کرملین که به برخی افراد لیست سیاه این کاخ نیز بسیار نزدیک است، به من گفت که تعقیب آنها هیچ تأثیری نخواهد داشت... چون هیچ یک از اهداف نخواهند توانست نظر پوتین را نسبت به ناوالنی، ناتو و یا اوکراین تغییر دهند. این منبع می‌گوید: «هیچ فکرش را می‌کردید چنین مکالمه‌ای داشته باشیم؟ ولادیمیر ولادیمیرویچ! شاید باید خیال خودمان را راحت کنیم. ما پول زیادی در اختیار داریم. هیچ کس با پیشنهادی بد سراغ چنین پول‌دارهایی را نمی‌گیرد. تو باید خیلی احمق باشی.» اما ناوالنی به من گفت که هدف تحریم‌ها متقاعد کردن میلیاردرهای روسی برای بحث‌های منطقی با پوتین نیست. او گفت هدف ما این است میلیاردرها را تحت فشار بگذاریم تا علیه او دست به عمل بزنند.

 

ناوالنی در تعقیب این هدف، مدت‌ها مراقب بود تا از حامیان خارجی دوری کند و نمی‌خواست درون روسیه به عنوان عاملی غربی تلقی شود. این سیاست وقتی مطرح شد که دولت، سال گذشته او را به عنوان «عاملی خارجی» معرفی کرد. لئونید ولکوف، متحد دیرینه ناوالنی، که حالا به اداره جنبش از تبعید کمک می‌کند، گفت: «او دست‌های ما را باز کرد (گذاشت).»

 

این گروه حالا آشکارا خواستار حمایت سیاسی از دولت‌های خارجی و درخواست پول از اهداکنندگان خصوصی است. وقتی در ماه نوامبر و به هنگام شام ملاقات کردیم، ولکوف در واشنگتن بود تا در مقابل کنگره به نمایندگی از ناوالنی سخنرانی کرده و از او حمایت نماید. چند روز بعد، او اولین گردهم‌آیی جنبش را در نیویورک برگزار کرده و از مهاجران ثروتمند روسی دعوت کرد از آرمانش حمایت کنند. صدها نفر حضور پیدا کردند و جوری با جانشینان ناوالنی عکس انداختند که انگاری آنها سلبریتی هستند.

 

درآمدهای بادآورده حاصل از چنین اهداکنندگانی، به پرداخت هزینه‌های پایگاه‌های جدید فعالیتی‌شان در اروپای شرقی کمک کرده است. در ماه ژانویه از دفترشان بازدید کردم... این دفتر بیشتر شبیه یک استارت‌آپ رسانه‌ای بود تا یک لانه انقلابی. گرچه فعالان تبعیدی در آن می‌توانستند از دوش آب استفاده کنند و روی کوسن‌های بزرگی که به دیوار آویزان بود، بیاسایند. تکنسین‌ها به کار راه‌اندازی یک استودیوی تلویزیونی جدید مشغول بودند؛ جایی که متحدان ناوالنی از تحقیقات ویدئویی فیلم‌برداری می‌کنند و در روسیه پخش می‌شود و به طور معمول میلیون‌ها طرفدار پیدا می‌کند. در آشپزخانه، پوستری با X قرمز‌رنگ وجود دارد که روی دو دوربین مدار بسته گذاشته‌اندش. این عنوان هم روی آن حک شده است: «آنها همه‌چیز را نمی‌توانند ببینند.»

 

کشور لیتوانی، که از اعضای ناتو و اتحادیه اروپاست، از میزبانی تبعیدیان و از جمله شمار زیادی از فراریان روسی و حداقل دو نفری که توسط رژیم پوتین «تروریست» معرفی شده بودند، استقبال کرده است. لیتوانیایی‌ها، درخواست مسکو را برای دستگیری اعضای این گروه رد کرده‌اند. ویتاوتاس لندسبرگیس، بنیان‌گذار لیتوانی مدرن، اخیراً در آپارتمان خودش در ویلنیوس بهم گفت: «تاریخ ما را ملزم به استقبال از چنین افرادی می‌کند. سؤالی که برامان پیش می‌آید این است که آیا آنها می‌توانند روسیه را از دست پوتین آزاد کنند؟ همان‌طوری که ما خودمان را از دست کا.گ.ب خلاص کردیم؟»

 

در بهار ۱۹۹۰، لیتوانی اولین جمهوری شوروی بود که استقلال خود از مسکو را اعلام کرد. لندسبرگیس، این بیانیه را امضا کرد و سال بعد از آن با تانک‌های شوروی (که برای سرکوب شورش فرستاده شده بودند)، دست به مقابله زد. پیش از آنکه کرملین عقب‌نشینی کرده و اجازه دهد کشور متلاشی شود، ده‌ها تظاهر‎کننده کشته شدند. لندسبرگیس، ۸۹ ساله، سال‌هاست که بازنشست شده است. نوه او، گابریلیوس لندسبرگیس، حالا وزیر امور خارجه کشور است. میان مذاکرات با متحدان ناتو در ماه ژانویه بود که او به من گفت: «لیتوانی مفتخر است که [فضایی امن] برای سازمان ناوالنی ارائه دهد تا مگر روسیه را ورای حضور پوتین نیز تصور کنند.»

 

تا رسیدن به چنان روسیه‌ای شاید سال‌ها طول بکشد. مطابق قوانین روسیه، پوتین می‌تواند لااقل تا سال ۲۰۳۶ به لطف اصلاحیه قانون اساسی، که سال پیش تصویب شد، در قدرت بماند. ناوالنی در مورد شرایطی که (اگر/چنانچه) غرب (در آن) بخواهد خواهان تغییر سیاسی در روسیه شود، می‌نویسد: «به هیچ عنوان نباید منتظر مرگ فیزیکی پوتین بمانیم.» سرکوب دولتی می‌تواند جرقه یک قیام را برانگیزاند. تحریم‌ها می‌توانند کودتای کاخ را تحریک نمایند. گاهی نامه‌های ناوالنی رنگ‌و‌بوی بی‌تابی به خود می‌گیرند... احتمال اینکه روسیه پوتین، تا حد یک دیکتاتوری مطلق تنزل یابد و این موضوع خطر سقوط رژیم را افزایش دهد. ناوالنی می‌نویسد: «آن وقت است که آونگ در جهت دیگری خواهد چرخید.»

 

هیچ معلوم نیست این اتفاق کی می‌افتد و یا چقدر خون باید برای رسیدن به آن نقطه ریخته می‌شود. با این حال، اینجا معروف‌ترین مخالف روسیه ایستاده است... کسی که زمانی مسمومش کردند و حالا زندانی شده است. کسی که دولت روسیه در مقابلش به خود اجازه بدترین کارها را داده است. این پارادوکس معلوم می‌کند که چرا ناوالنی تصمیم به بازگشت گرفت. ناوالنی در تبعید تنها در حکم خرمگسی مزاحم است که نادیده گرفتنش برای پوتین هیچ کار سختی نیست. در زندان او یادآور آن چیزی‌ست که روسیه به آن تبدیل شده و نماد آزادی‌هایی است که این کشور از دست‌شان داده.

 

در پایان مکاتبات‌مان از ناوالنی در مورد حسرت‌هایش پرسیدم. اینکه آیا حالا که او به زندان افتاده و جنبشش در تبعید به سر می‌برد، وضع پوتین بهتر شده؟ ناوالنی در جواب گفت: «او اوضاع خودش را خراب کرد. پر‎واضح است که این یک تصمیم شخصی و احساسی از جانب پوتین بوده است. اول اینکه من از سم نمردم. اتفاقی که پزشکان ازش می‌ترسیدند هم نیفتاد... من زندگی نباتی پیدا نکردم. بعد هم که جرأت کردم به روسیه برگردم و زمانی هم که در روسیه بودم را صرف انجام تحقیقاتی در مورد فساد خود پوتین کردم.»

 

اگر روسیه تغییر کرده، ناوالنی تغییری نکرده است. اظهارات او هنوز همان لحن طنز بی‌پرواشان را دارند. بنیاد او عزمش را جزم کرده کرملین را شرمسار کند و اسرارش را فاش نماید. همسر ناوالنی نوامبر گذشته، پس از ملاقات او در زندان بهم گفت: «او همان‌طوری است که بوده... آنچه طی یک سال اخیر از سر گذرانده، برای از پا انداختن یک آدم عادی کافی است... اما نه برای او. او تسلیم نمی‌شود. به هیچ وجه.»

 

#روزنامه اینترنتی فراز #سایت فراز

 

 

 

منبع خبر : تایم
منبع: تایم
ارسال نظر
  • تازه‌ها
  • پربازدیدها

هزینه عملیات نظامی ایران علیه اسراییل چقدر شد؟

مهریه؛ ابزار سودجویی برخی زنان یا زورگویی برخی مردان؟!

یک بزم کوچک در اسپیناس پالاس...

ماجرای انفجار در اصفهان چیست؟| آمریکا: از گزارش‌هایی درباره‌ی حمله اسرائیل به داخل ایران مطلعیم| فعال شدن پدافند هوایی ایران در آسمان چند استان کشور

حمایت از کدام خانواده؟

چرا تروریست‌ها چابهار را هدف گرفتند؟ | ظرفیت بندر چابهار بیشتر از گوادر است | جنبش‌های تجزیه‌طلبانه بلوچی مخالف سرمایه‌گذاری چین در چابهار هستند

۹۵ درصد قصور پزشکی در بیمارستان بیستون؛ دلیل فلج مغزی بهار

بیانیه سیدمحمد خاتمی در ارتباط با حمله به ساختمان كنسولگرى ايران در سوریه

‏‎از حمله تروریستی به مقر نظامی در راسک و چابهار چه می‌دانیم؟| این گزارش تکمیل می‌شود

حالا چه باید کرد؟

برد و باخت ایران در جنگ اوکراین | جمهوری باکو دست‌ساز استالین است

تجاوز سربازان اسراییلی به زنان در بیمارستان الشفا

مقام معظم رهبری سال جدید را سال «جهش تولید با مشارکت مردم» نام‌گذاری کردند

بچه‌های ظریف کجا زندگی می‌کنند؟

پیشنهاد سردبیر

پرسش افکار عمومی به بهانه چالش با کریمی قدوسی

درآمد رائفی پور از کجاست؟!

بررسی تامین حقابه هیرمند در گفتگوی فراز با مسعود امیرزاده

طالبان این بار آب را به شوره‌زار نمی‌فرستد؟!

دیاکو حسینی در گفت‌وگو با فراز پاسخ موشکی و پهپادی به اسراییل را بررسی کرد

چرا ایران عملیات نظامی را از پیش اطلاع داد؟

زندگی

هفت‌خوان خرید گوشی‌های اپل در ایران

به دار و دسته آیفون‌دارها خوش آمدید!