از روال مأیوسکننده زندگیتان خسته شدهاید؟ این مطلب را بخوانید

شرمآورانه اعتراف میکنم که تصمیمات پیشروی سال ۲۰۲۳ تقریباً مشابه همانهایی هستند که برای سال ۲۰۲۲ گرفتهایم. (و شگفت آور آنکه دقیقاً مشابه همین تصمیمات را در سال ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲ و تقریباً تمام سالهای پیش از آن نیز اتخاذ کردهایم.)...
یکسال پیش هم تصمیمات قشنگی گرفته بودیم. بیشتر ورزش کنیم و کمتر به صفحات اجتماعیمان سر بزنیم. زودتر بیدار شویم و بیشتر کتاب بخوانیم. بیشتر بنویسیم و مدیتیشین را یاد بگیریم. ما مثل تمام سالهای قبل از آن هم آغاز کوبندهای داشتیم.
ما مثل همیشه پرقدرت شروع کرده بودیم.
اما هنوز چند هفته از آغاز سرمای ژانویه نگذاشته، عزممان سست شده بود. توئیتر دوباره در صفحهمان اولویت شده بود و تا دیروقت همهچیز را چک میکردیم. صبحها هم همانطور که انتظار میرفت، به جای ورزش صبحگاهی، تختخواب را تنگتر بغل میکردیم. اسنوز گوشی را برای چندمینبار فعال میکردیم و باز روز از نو. مدیتیشین هم که دیگر بماند.
واقعیت این است که ما همیشه به خودمان باختهایم.
آیا در سال ۲۰۲۳ تغییر چندانی در ما ایجاد خواهد شد؟ قطعاً نه. اما عوض آن یاد گرفتهایم که با تصمیمات سال جدید با شیوهای کاملاً متفاوت برخورد کنیم و پیشنهاد ما به شما نیز همین است.
هر سال با تغییر تقویم از سالی به سال دیگر، میلیونها نفر تصمیم به تغییر خود میگیرند. با ابداع روشهای جدیدی برای خود رسوم تازهای را از سالی به سال دیگر پایهگذاری میکنند.
اما طبق آمار نزدیک به ۸۰ درصد از افراد به حوالی فوریه که میرسند رسوم جدیدشان را فراموش میکنند. و تنها ۸ درصد آدمها به تصمیماتی که در سال جدید اتخاذ کردهاند، پابند میمانند.
اما جالب است بدانید که اگر لااقل به مدت چند هفته به تصمیمات خود پابند میماندید، کدامهایشان را عملی میکردید؟ چه کارهای متفاوتی انجام میدادید؟
روانشناسایی که به مطالعه در این باب میپردازند، توصیههایی را برای پابندماندن به اهداف دارند. بدترین رویکردها شامل آنهایی هستند که بهشان «مدولاسیون پاسخ» میگویند.
یونانیان باستان میدانستند که این استراتژی وحشتناکی است. زمانی که اولیس و یارانش به سیرنها نزدیک شدند، گوشهایشان را با موم پر کردند، تا فریب آوای خوش آنها را که نصیبی جز نابودی نداشت، نخورند... همانطور که اولیس را نیز با طنابهای دکل محکم بستند.
اولیس خود میدانست که مقابله با وسوسه، آن هم بدون برنامهای مدون، دیر یا زود با شکست مواجه میشود. او در عوض راهبردی اتخاذ کرد که روانشناسان امروز، آن را «تغییر موقعیت» مینامند. بر اساس این بررسی، که مبنای آن پژوهشی متکی بر ۱۰۲ مطالعه بوده، بهترین استراتژی برای اعمال خودکنترلی، اتخاذ گردیده است...
...بهتر آن است که به جای قرارگرفتن در معرض وسوسهها، امیدوار باشیم که مقاومتی برای رویارویی کسب کنیم.
اولین و سختترین کار، کشاندهنشدن به وسوسههاست. تغییر موقعیت همه چیز را از دست ما میگیرد. افرادی که تمام غذاهای شیرین را از آشپزخانه خود حذف میکنند و یا نویسندگان مشتاقی که عمده روزهای تقویم خود را به نوشتن اختصاص میدهند (انگار جلسهای دارند که هیچکس نباید در طی آن برایشان مزاحمی ایجاد کند)، از جمله همین افرادند.
تغییر وضعیت نیز به همان اندازه مستلزم توجه دقیق به شرایط اجتماعیمان است. افراد پیرامون ما و گروههایی که به آنها تعلق داریم، تأثیر قابل توجهی بر رفتارهای ما دارند؛ تأثیری که میتوانیم از آن برای دستیابی به اهدافمان بهره ببریم.
در میان قطعنامههای تحققنیافتهمان، یک استثنا وجود داشته است؛ استئنایی که در آن موفق هم بودهایم: نوشتن بیشتر. چند سال پیش زمانی که شروع به نوشتن اولین کتاب خودمان کردیم، فکرمان این بود که محیطهای اجتماعی را چطوری ساختار بدهیم که به جای نوشتاری پردلهره، به متنی الهامبخش تبدیل شود.
بدین ترتیب جلساتی هفتگی تنظیم کردیم و زمان نوشتن را هم محدود ساختیم. در کافهها با هم ملاقات میکردیم تا در مورد داستانها و مطالعاتمان در این باب با یکدیگر بحث کنیم. این فعالیت ما کمترین تأثیری که داشت، مسئولیتپذیری اجتماعی و وحدت عمومی بود.
به طور کل ما از قدرت گروهها برای پیوستن به گروههای نوشتاری استفاده کردیم؛ گروههایی که در آن به اتفاق اهدافی را تعیین کرده و هر ماه ملاقات میکنیم. این گروهها با تعیین هنجارهای اجتماعی و ایجاد حس مسئولیتپذیری به افراد در رسیدن به اهدافشان کمک میکنند.
و این کار را هم به معنای واقعی به طور گروهی انجام میدهند. آنها سند مشترکی مینویسند و آن را با صدای بلند قرائت میکنند. اسنادی که در هر جلسه با خودشان تکرار میکنند تا مبادا یادشان برود چه مسائلی را در اولویت خود داشتهاند.
وقتی دیگران هم ازمان بخواهند به اهدافمان پابند بمانیم، وسوسهها و تعارضات نیز عاملی دیگر میشوند برای یادداشتبرداری از اولویتهامان. تحقیقات جدید دیوید کالکستین، کیس هوک و همکارانش نشان میدهند که هنجارها صرفاً رفتارها را تغییر نمیدهند؛ بلکه افراد را نیز در تلاش برای راضیساختن یکدیگر به سازگاری میرسانند.
ضمن آنکه هنجارها ممکن است گزینههایی رفتاری را که حتی به ذهن نمیرسند، محدود کنند.
فکر کنید که با یکی از همکاران در حال صرف شام هستیم. شما مطابق رژیم غذاییتان شام را با یک اسپرسوی کوچک به آخر میبرید؛ در حالی که همکارتان یک کیک میخورد. شما که حسرت آن کیک به دلتان مانده است چقدر شانس دارید آخر نوشیدنیتان از تکه کوچکی از آن کیک سهم داشته باشید؟
ذهن شما برای این برد چه شانسی قائل است؟ آیا خود را ناامید میبینید یا فکر میکنید از آن برش کیک چیزی هم عاید شما شود؟ خوب احتمالش هست که همکارتان یک تعارفی بزند! مثلاً: دوست داری مزهاش را بچشی؟
اینجاست که شاید یاد وعدهای که بخودتان دادهاید بیفتید و از ذهنتان بگذرد که آیا به رژیمتان پابند ماندهاید یا این اواخر زیادهروی کردهاید.
محققان به آزمایش ایده دیگری پرداختند: اینکه آیا استفاده از فناوری تلفن یا لپتاپ در طول کلاس، دانشآموختگان را به انجام کارهایی حاشیهای وسوسه میکند؟ در یکی از نمونههای موفق چنین کلاسی، معلم با دلایل کافی به شاگردان خود میآموخت که اگر از میان یکی ازین دو (تمرکز در کلاس یا بازی با لپتاپ) دومی را انتخاب کنید، یادگیریتان به میزان فاحشی کاهش مییابد... معلم مزبور به طور دقیق توانست به دانشجویان خود اتقا کند که چندوظیفهای بودن، یادگیری آنها را کاهش میدهد.
این معلم به دنبال آن توانست هنجار اجتماعی عدم استفاده از فناوری را در طول کلاس، میان شاگردان خود جا بیندازد.
در نسخه دیگری از همان دوره، معلم شواهدی اراده کرده و از دانشآموزان خواست به منظور عدم استفاده از فناوری، برنامهای شخصی ارائه دهند. این بار هنجارها بر برنامههای شخصی غالب آمدند.
به طور متوسط دانشآموزانی که عزم خود را برای عدم استفاده از فناوری جزم کرده بودند، گزارش دادند که ۲۴ درصد از زمان خود را در کلاسهای چند قابلیتی صرف میکنند.
آن گروه از دانشآموزانی که برای خود هنجاری اجتماعی در مرتبهای بالاتر از فناوری قائل بودند، شمارشان تنها به ۱۰ نفر میرسید. و نکته مهم اینکه، جمع معدودی که هنجارهای سالم را در همنشینی با گروه جدید یافته بودند، اصرار کمتری برای درگیرشدن بیشتر با تلفن همراه یا رایانه خود در طول کلاس داشتند.
نکته اینکه در گروههایی باهنجارهای سالمتر، افکار وسوسهانگیز کمتر به ذهن خطور میکرد و ارتکاب عادات مخرب نیز نیاز چندانی به اراده محض نداشت.
وقتی برای سال جدید تصمیم میگیرید به این فکر کنیم که دارید به گروهی تازه ملحق میشوید. چه در خانه و چه در محل کار همیشه به این فکر کنید که یک نیت، چطور میتواند شما و گروههایی را که به آنها تعلق دارید، حمایت (یا تضعیف) کند.
شاید بخواهید با دوستانتان یک گروه کوهنوردی ترتیب دهید و یا به سازمانی زیستمحیطی ملحق شوید. و یا شاید به جلسات مدیتیشن بپیوندید.
در عین حال که این احتمال وجود دارد که برخی گروههایی که بهشان تعلق دارید، هنجارها و تضادهایی داشته باشند که مغایر با اهدافی باشد که برای خود ساختهاید.
مثلاً شاید لازمهی ترک مصرف مشروبات الکلی، قطع ارتباط یا معاشرت با برخی دوستان باشد. در این حال میتوان زمان خود را مدیریت کرده و بیشتر وقت خود را با کسانی سپری کنید که با اهدافتان همسو باشند.
شما این طوری میتوانید به بهترین نسخه از خودتان تبدیل شوید.
دیدگاه تان را بنویسید